۸

5.5K 992 47
                                    

v :  کار تو بود ؟؟؟

jk : چیشده بیبی بوی

v:کار توی عوضی بوده؟؟؟

v: چرا سوال میپرسم ، صد رد صد مطمئنم کار خودته

jk:بیبی من متوجه نمیشم داری درباره چی حرف میزنی

jk:لطفا اروم باش و توضیح بده

v:چرا خودتو میزنی به اون راه

v: یعنی میخوای بگی تو کاری نکردی که رییسم منو اخراج کنه

v : یعنی میخوای بگی توی عوضی منو بدبخت نکردی

  v : لعنتی من یک سال و نیم کوفتی تو اون بار نفرین شده کار میکردم و هیچ مشکلی نبود

v:حالا چرا باید کمی بعد از این که توی اشغال وارد زندگیم شدی اخراج بشم

v: جواب بده لعنتی

jk:بیبی من میدونم الان عصبانی ولی این باعث نمیشه که اجازه داشته باشی با من اینجوری رفتار کنی

jk: و اگه جواب میخوای باید بگم من باعث اخراج شدنت نشدم

jk: و منم نمیدونم چرا اخراج شدی

  jk:شاید بخاطر این زبون تند و تیزت که رییست اخراجت کرده

jk:اگرم میخوای مطمئن بشی میتونی بری از رییس سابقت بپرسی

---------------

این مسئله بدجور ذهنش رو درگیر کرده بود درسته خودش هم میخواست همین کار رو بکنه ولی هنوز اقدامی نکرده بود ، یعنی کی باعث اخراج شدن تهیونگ شده بود

: سوزی

اینقدر فکرش مشغول بود که پیجر روی میزش رو فراموش کرده بود و صداش رو روی سرش انداخته بود

+ بله قربان

- تهیونگ از بار اخراج شده ، میخوام تا یک ساعت دیگه اطلاعات کامل از دلیل اخراج شدن روی میزم باشه

+ الان میفرستم دنبال اطلاعات ، دستور دیگه ای ندارین

- نه زود تر برو

+ چشم

---------------
+ بفرمایید قربان

جونگ کوک پرونده رو گرفت و شروع به خوندن کرد

- سوزی

- بله

- یه خونه نزدیک دانشگاه تهیونگ بخر ، مطمئن شو که ساختمون حتما نگهبان داشته باشه، و خونه  دو خوابه باشه همه خونه بغیر از یک اتاق رو مبله کن  ، در اون اتاق رو قفل کن و کلیدش رو فقط به من بده

+چشم قربان ، امر دیگه ای نیست

- مبلمان خونه که تموم شد به من خبر بده

-------------------

تهیونگ : اقای سونگ لطفا!!
من چجوری این اجاره رو جور کنم
این پولی که دارین میگن برای یه اتاق واقعا زیاده

سونگ: ببین پسر جون  ، خودت میدونی که خرج زندگی زیاده ، منم ‌درامدم از همین اجاره اتاق ، میتونی پولش رو جور کنی باش ، نمیتونی ، زود تر تخلیه کن

تهیونگ : اقای سونگ من که همیشه اجاره رو سر وقت میدم ، درسته اخراج شدم ولی ...

اقای سونگ : اخراج شدی ، پس چجوری میخوای اجاره این ماه رو بدی

تهیونگ : پس اندازم هست و تا ماه دیگه هم قول میدم کار پیدا کنم

اقای سونگ : تهیونگ ، من اونقدر پولدار نیستم که دست و دلبازی کنم ، پس زود تر خونه رو تخلیه کن

---------------

تهیونگ وارد خونه شد ، خونه که نه ، لونه مرغ ، یک اتاق ۱۲ متری با ۶ متر اشپز خونه و حمام و دستشویی  ، کل خونش ۲۰ متر بیشتر نبود

و اون مردک میخواست اجاره رو دوبرابر کنه

این هفته واقعا براش ریده بود ، اول هفته که اخراج شده بود ، الانم که داشت اواره میشد ، دیگه بدتر از اینم میشه

: اااااااه ، پیر مرد عوضی ، خسیس ، ناخن خشک ، خیکیه چروکیده

صدای زنگ در اومد

: خاک تو سرت کنن تهیونگ ،اینقدر بلند غر غر کردی که اون کچل با اون گوشای سنگینش شنید

درو باز کرد

+ سلام اقای کیم

لعنتی الان همین رو کم داشت ، حتما اون استاکر منشیش رو فرستاده بود که لباسا رو پس بگیره

- سلام خانم بائه

+ اوه منو یادتونه

- بله یادمه☺

+ خب مستقیم میرم سر اصل مطلب ، وسایلتون رو جمع کنین

lets chatWhere stories live. Discover now