۳۸

3.5K 592 252
                                    

Third pov :

Unknown: صبحی که با تو اغاز شود حتما بخیر است

V:یه بار دیگه ازین ک*ص شعرا بنویس تا بلاکت کنم

Unknown:اینو عمم تو گروه خانوادگی به شوهرش ریپ زد

V:خدا بهت صبر بده

Unknown: نه اتفاقا من عممو خیلی دوست دارم

V: واقعا چه عجیب!!

Unknown:  اره هر چی مشکل هست رو دایورت میکنم بهش

Unknown:به جای چیزام

V: خیلی خوب بیخیالش نمیخوام بقیشو بدونم

Unknown: من که هنوز چیزی از اژدهام و تخم هاش نگفتم

V:نه تروخدا بیا بگو

Unknown: شنیدنی نیست، دیدنیه

V:چقدر تو پرویی

Unknown:یجوری میگی انگار خودت نداری؟؟

V:مسخره

Unknown:نکنه چون کوچولوی داری حسودی میکنی

V: نه مثل اینکه واقعا باید بلاکت کنم

Unknown: حسودی نکن بیب همش برای توی 😉

V:خداتو شکر کن دم دستم نیستی وگرنه با تخم  اژدهاهات نیمرو درست میکردم بخوردت میدادم

Unknown:چه خشن

Unknown:اینجوری با پسرم صحبت نکن ناراحت میشه

V: خدا شفات بده داداش

Unknown: اینجوری صدام نکن

V:پس چی صدات کنم، من که اسمت رو نمیدونم

Unknown:ددی صدام کن بیب

V: شق کردی؟؟؟

Unknown: اوووه بالاخره دو کلوم مردونه حرف زدی

V: منظورت چیه؟؟

Unknown:اخه همیشه یه جوری صحبت میکنی که حس میکنم یا دارم با پاپ چت میکنم یا یه دختر بچه باکره

V:همه مثل تو منحرف نیستن

Unknown:اووو

Unknown:پس اونی که دو دقیقه پیش از شق کردن حرف میزد کجا رفت

V:یییییا من کجا درباره همچین موضوع شرم آوری حرف زدم

V:من فقط یه سوال پرسیدم

Unknown: یعنی بهش فکر کردی

V:هوووف از دست تو

Unknown:هی بیا بیشتر باهم اشما بشیم

Unknown:نظرت؟؟؟

V:این عالیه

V: اول من شروع میکنم

Unknown:باشه بیبی ، ددی بهت اجازه میده تو شروع کنی

V: اول من بیبی تو نیستم

lets chatحيث تعيش القصص. اكتشف الآن