۴۰

3.6K 614 91
                                    

Jk: صبحت بخیر و شادی

V:شوهر عمت خیلی روت تاثیر گذاشته

Jk:اااه... اینقدر ضد حال نباش ته ته

V:ته ته از کجات اومد دیگه

Jk: بالاخره که باید روابط عاشقونمون رو گسترش بدیم، پس چه ایرادی داره از الان شروع کنیم

Jk: من تو رو ته ته یا بیبی صدا میکنم.
تو هم میتونی کوکی یا ددی صدام کنی

V: ما رابطه عاشقونه ای نداریم،  قرارمون این بود که تو سعی کنی منو عاشق خودت کنی

Jk: و همینطور قرار شد تو هم تلاش خودت رو بکنی

V:.باشه من تسلیم

V: دیگه باید برم سر کار

V: کاری نداری!؟

Jk: نه ،  توت فرنگی های خوشمزه بکار ته ته

V: هی هی.. تو از کجا میدونی من چکار میکنم؟؟!   من که بهت چیزی نگفتم

Jk:خب من یه کوچولو دربارت تحقیق کردم.

V: خب!!!

Jk: حالا بخاطر اینکه ناراحت نشی یکم هم درباره خودت بهت ميگم

V: خب چی فهمیدی

Jk: مثلا اینکه دوسال ازم کوچک تری،  عاشق کیمچی، یه مدت فراموشی گرفتی،  قبلا تو سئول درس میخوندی

V: صد در صد مطمئنم منبع اطلاعاتت هالمونیه

Jk:هههه... آره

Jk: خیلی خب برو که توت فرنگی هات منتظرتن

V: آره بچه های عزیزم، خیلی خب من رفتم،  بای

Jk: بای بای. ته ته

---------------
Jk pov:

آخرین برگه ها رو هم بررسی کردم و به سوزی دادم تا ثبت سیستم کنه

ساعت از 10 گذشته

Jk: اینقدر خستم که حد نداره

V: خسته نباشی

پوکر به صفحه گوشی زل زدم

Jk: مرسی از هم دردیت

V: خواهش

Jk: خب نمیخوای بپرسی چرا خستم

V :نه

Jk: هی تهیونگ ناراحتی؟؟

Jk:من کاری کردم؟؟؟

Jk: حالت خوبه؟؟

Jk: اتفاق بدی واست افتاده

V: اه.. هی پیام میدی نوتیف میاد، بازیم رو بهم میریزی

سرمو نمایشی رو به سقف بلند کردم... خدای من به کدامین گناه آخه..... آها اونو ميگي، باشه... باشه...نوکرتم... خودم فهمیدم

Jk: احساسات من مهم تره یا بازیت

V: بازیم

Jk: مرسی واقعا

lets chatOù les histoires vivent. Découvrez maintenant