Part 2: نشانه ها

1K 229 200
                                    


با هجوم دردی که داخل شکمش پیچید، انگار حواسش که او را تا آن لحظه ترک کرده بودند و به دنیای دیگری رفته بودند، به بدنش برگشتند و باعث شدند چشمانش را تا اخرین حد ممکن باز کند و در نهایت صدای جکسون که منشا آن ضربه دردناک بود، به گوشش رسید: بالاخره گول اون پروفسور خوشگلتونو خوردی شیائوژان؟

ژان در حالی که از درد ناله میکرد، بالشتش را از زیر سرش برداشت و به صورت جکسون کوبید: روانی شکممو سوراخ...

اما محتویات معده­ اش که حالا داخل گلویش بودند، صدایش را خفه کردند و ژان بلند شد و با قدم­های بلندش سمت دستشویی تقریبا پرواز کرد. جکسون در را پشت سر ژان بست و دست به سینه به آن تکیه داد: میدونستم عقل درست و حسابی نداری اما نمیدونستم تا این حد اسگل باشی.

ژان بالاخره از احساس تهوع راحت شده بود اما درد معده و سرش هنوز راحتش نگذاشته بودند. سیفون را کشید و در را باز کرد که جکسون تعادلش را از دست داد و با گرفتن دستگیره در دوباره ایستاد. ژان دهانش را شست و از شر بویی که داخل مجرای تنفسیش پیچیده بود راحت شد و از داخل آینه به جکسون نگاه کرد: اول صبحی چه چرت و پرتی داری میگی؟

جکسون یک ابرویش را بالا داد: پروژه گوسولان.

ژان که داشت دست و صورتش را خشک میکرد، با شنیدن نام گوسولان، حوله را به صورت جکسون کوبید و سمت لپ تاپش دوید. با روشن شدن لپتاپ، صفحه ایمیلی که هنوز باز بود، نمایان شد:

"با سلام و عرض ادب خدمت پروفسور محترم

پروفسور وانگ، من با افتخار مبحث هنر موسیقی در قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان­ نامه خود انتخاب میکنم و در این زمینه از شما تقاضای راهنمایی و کمک دارم.

ارادتمند شما، شیائوژان"

ژان که تقریبا هیچ چیز از نوشتن این ایمیل به خاطر نمی­ آورد، انگشتانش را میان موهایش فرو برد و تا جایی که پوست سرش بلند شد ان­ها را کشید. اگر لپ تاپ خودش نبود، شک نداشت که این یک شوخی از سمت جکسون یا جیلی باشد.

جکسون که بالای سر او ایستاده مشغول خواندن ایمیل بود، ادای ژان را دراورد: ارادتمند شما شیائوژان.

ژان لگدی به ران پای جکسون کوبید: همین الان اعتراف کن.

جکسون از درد فریادی کشید و خودش را روی تخت انداخت: حدس زده بودم عقلتو از دست دادی ولی الان مطمئن شدم.. روانی چی داری میگی واسه خودت؟

ژان نگاه غضبناکش را به جکسون دوخت: تو این ایمیلو فرستادی؟... دوباره شوخی خرکی کردی؟

جکسون نیشخندی زد: ببین حتی اگر میخواستمم نمیتونستم از این کلمات قلمبه ­ای که تو نوشتی استفاده کنم. ایمیل من احتمالا توی یه خط جمع میشد (سلام پروفسور. شیائوجانم. موضوعی که گفتیدو انتخاب میکنم)... من حتی کاراکترای گوسولانم نمیتونستم بخونم..

WANGXIAOWhere stories live. Discover now