part 40: شکست

388 102 264
                                    

👀👁🫣
تا کسی نیست سریع آپ کنم و در برمممممممم🪿🪿🪿🪿

🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴🩴

_سه گنجینه کدام هستند؟

_چی، جینگ و شِن. چی انرژی حیاته، نیروی اسمان‌ها و زمین یا هوا و نفس. جینگ گوهر وجوده و شن روحه. این سه گنجینه به سان بائو معروف هستن.

ییبو سوال بعد را پرسید: اجساد متحرک، اجساد خشمگین و اجساد اگاه چطور از هم تفکیک میشن؟

_اجساد متحرک در پایین‌ترین سطح قرار دارن که مرده‌های متحرک هستن. نگاهشون بی‌روحه و حرکاتشون ارومه. با اینکه برای تهذیبگرا خطرناک نیست ولی مردم عادی رو میترسونن و بوی حال بهم زنی از خودشون بیرون میدن. اجساد خشمگین هم مثل مرده‌های متحرک هستن اما برای هر دو مردم و تهذیبگران خطرناکن. تو این مورد اجساد زن‌ها میتونن خیلی شرورتر باشن. اجساد اگاه میتونن افراد و اطراف رو درک کنن و احساسات دارن. مثل ون‌نینگ.

اهی کشید: درکش هنوزم سخته.

ییبو گفت: امروز کلاس عملی برگزار میشه. به چند گروه تقسیم میشید و باید بتونن طعمه‌هایی که گذاشته شده تشخیص بدن و اونارو بگیرن.

ژان یک ابرو بالا داد: این مدل حرف زدن از وانگ ییبو بعیده. فعلات به هم نمی‌خوره.

_چون تو نباید در این شکار شرکت کنی.

_چرااا اخهههه؟ این همه درس خوندم توی این دو هفته! من کاملا اماده‌ام.

ییبو اما مطمئن نبود. دلش نمی‌خواست اجازه دهد در خطر بیافتد. اگر یک درصد از وجود ووشیان در او باشد، این نگرانی‌اش بی‌مورد نخواهد بود.

ژان خودش را سمت میز ییبو کشید و شانه‌اش را به شانه او کوبید: هی وانگ ییبو! دوست‌پسر‌بازی در نیار منم میخوام شرکت کنم.

ییبو چشمان متعجبش را به ژان دوخت و ژان که فکر کرد حرف اشتباهی زده خودش را با دلخوری عقب کشید: هی!.. چته چی شد یهو؟ نکنه فراموش کردی تو اون دریاچه باهام چیکار کردی؟ یادت نمیاد دستاتو ...

ییبو دستش را روی دهان ژان گذاشت تا او را ساکت کند اما او دست و پا میزد و در حالی که حرف‌هایش زیر فشار دست ییبو نامفهوم بود فریاد می‌کشید.

ییبو گفت: اروم باش.

ژان ساکت شد و سرش را به نشانه تایید تکان داد و ییبو وقتی مطمئن شد صدایی از او خارج نمی‌شود دستش را برداشت. به دقیقه نکشید که دوباره گفت: هر چی هیچی نمیگم توام هیچی نمیگی!!.. ببینم نکنه پشیمون شدی؟ از اون‌روز هی منتظرم بحثو پیش بکشی ولی فقط هر روز عین کافورخورده‌ها رفتار می‌کنی!

گوشه لب‌های ییبو پنهانی بالا پرید و ژان دوباره خودش را روی میز ییبو انداخت و کف دستش را زیر سرش تکیه داد: چی شد؟ تکلیف منو روش میکنی یا ...

WANGXIAOWhere stories live. Discover now