Part 38: هم‌راز

364 97 101
                                    

🧐🧐💀💀👻👻☠☠

کسی اینجاست ایا؟؟؟؟

به نظر خیلی ساکت و خاک خورده میااااد🦇🕸🕷

..لطفا قبل از اینکه فحش بدید و با شمشیراتون وارد عمل شید گوش بدید ببینید چی میگمممم

دچار نقص فنی شدم که به یک سفر مهم ختم شد و در نهایت کامبک دادم😎😜

دعوام نکنید دیگه خیلی خوش گذشت جای همگی خالیییییی...ولی خدایی این پارت انگار باز طلسم شده بود.. هر کی بود خودش بیاد با زبون خوش بگه من اعصاب ندارم... حالا جالبه پارت خیلی طولانی شد ولی من اصلا حس نکردم .💀💀

اصلا حالا که اینطور شد لایک و کامنتا کم بود باید تنبیه میشدین🙄🙄

از اینا بگذریم دیگه برید سراغ داستان که سورپرایز داریم.🤨😎😉

لایک و کامنت یادتون نره که من باز غیب میشم.

دوستانی که نمیتونید لایک کنید لطفا اکانتتونو تایید کنید تا بتونید اینجا خودتونو نشون بدید قبل از اینکه اون روم بیاد بالا😎😎

برید برررررییییید

.....................................................

_چطور پیش رفت؟

هایکوان پرسید و چنگ چشمان شیطنت‌بارش را به ژان داد که تمام راه خودش را به خواب زده بود. نه چیزی خورد و نه چیزی گفت. به سختی به سوالاتی ابتدایی پاسخ میداد و وانمود میکرد از سفر کوتاهشان خیلی خسته شده.

چنگ پاسخ داد: بستگی داره منظورت چی باشه!

ژان کش و قوسی به خودش داد و خمیازه‌ای مصنوعی کشید: من میرم یکم بخوابم.

بعد از اینکه ژان به اتاقش رفت، با جدی شدن چهره هر سه مرد، در دفتر کار هایکوان جمع شدند.

چنگ عکس‌های گرفته از مردان زخمی و کشته شده‌اش را که منشی‌اش پیش از این چاپ کرده بود روی میز گذاشت: پنج نفر از نگهبانان دچار صدمه جدی شدن و ۱۱ نفر کشته شدن.

مشتش را در دست دیگرش فشرد: متجاوزا شکارچی نبودن. مطمئنا تهذیبگران ماهری بودن.

هایکوان به جای زخم شمشیر‌های روی بدن قربانیان نگاه کرد و ییبو گفت: حرکاتشون تلفیقی بود. احتمالا اموزشای خاصی دیدن. هیچ علامتی روی لباس‌ها یا بدن جسد متجاوزی که کشته شد نبود. حتی هویتش هم ثبت نشده.

هایکوان پرسید: و فکر میکنید دنبال ژان بودن؟

هر دو سر تکان دادند.

چنگ گفت: چیز دیگه‌ای نداشتیم که بخوان ببرنش.

هایکوان بعد از مکثی کوتاه گفت: اگر حدس ما درست باشه و هویت ژان لو رفته باشه، ممکنه جین تانگ یا نیه دوها دنبال ژان باشن. از طرفی ما پدر و مادر ژان رو داریم که اول ارامگاه رو نابود کردن و بعد هم میخواستن ربان ووشیان رو از بین ببرن.

WANGXIAOWhere stories live. Discover now