Part 27: (2) یک حقیقت

750 190 537
                                    


😘😍هااااااااای دلبراااااااا

😊چطور مطورینننننننن؟؟؟؟؟؟؟

😎😎من کامبک دادم دلتنگم بودین یا نههههههه؟؟؟؟؟ (به نفغتونه بگید بودید)

خببببببببببببب من از سر کار دارم پارت اپ میکنم تا این حد متعهد و دلسوز هستم ولی خیلی خیالتون راحت نباشه چون از روند 

ووت و کامنت راضی نیستم و فعلا به خاطر امتحانات کوتاه اومدم تا ببینم بعدا از سر تقصیراتتون میگذرم یا نه.😎✌😒😎

بریم سر پااااااااارت.... به جون بچم قسم اگر اونجایی که من میگم اهنگی که میخوام پلی نکنید کلاهمون میره تو هم به سختی و به 

😊😊😊😊😉شدت و حالا حالاها هم در نمیاد....

تهدیداتمو اخر پارت میکنم ایندفه چون دیگه اونموقع تاثیرش بیشتره😃😃

راستی این عکس ووشیان دلمو هزاران بار برده.... غاشقشم مرتیکه رو....🙂🤤🤤🤤🤤🙂

بریم سر پارت... اب قندا امادههههه... دستمالا  امادهههههههه..... هندزفریا امادهههههههههههههههههههه....😎😎😎😎

🐱‍🏍🐱‍🏍🐱‍🏍لتس گوووووو


.........................................................................................

با باز شدن دروازه‌های چوبی امپراطوری جین تانگ، با کنده‌کاری‌های سواره‌نظام‌های مغولی و قدمتی بیش از 700 سال، به آغوش تمدن‌‌های مختلف میرفت؛ گلدان‌های سنگی با طرح‌ آدمک‌های عجیبی که احتمالا یادگار مایاها بودند و در آن قربانیانشان را میسوزاندند دو طرف ورودی را با آدنیوم‌های صورتی تزیین کرده بود. روی سنگ فرش گران‌قیمتی که مثل حریر سفید تا ورودی عمارت پهن شده بود پا گذاشت و دو ستون با سر دو شیر پشت به هم که بالا و پایین نشسته و تماشایش میکردند، یادگاری‌های پرسپولیس بودند و به او خوش آمد میگفتند. بارها دیده بود جین‌تانگ با عشق بر آن‌ها دست میکشد و برای تمیز کردنشان نظافتچی‌های مخصوصی را استخدام کرده بود.

با باز شدن در‌های عمارت، عطر ملایم عود اسطوخدوس در تمام سرش پیچید و آیوان، مسخ شده چشمانش را بت و آرامشی که از ب پیش از دستش داده وبد وجودش را در برگرفت اما زمانی که صدای جین‌تانگ را شنید دوباره دلره‌اش بازگشت. روی یک مبل تک‌نفره با طرح مار‌های پیچیده دور پایه‌هایش نشسته بود که به گفته خود او، یک هنرمند اهل ایتالیا در قرن ۱۹ آن را ساخته. آیوان شکی نداشت که مبل به تمام وسایل لوکس اطرافش خیلی می‌آمد؛ مثلا جام‌های طلایی‌رنگ مات با آویزهای دسته‌اش که از مصر اورده، طلاکاری‌های پتینه روی دیوار‌ها و نقاشی خدایان رومی سقف و چهل چراغی که از زمانی که به یاد داشت همیشه آن‌جا بوده. اما آن مارها که با دهان باز انگار همیشه میخواستند به او حمله کنند، آیوان را میترساند. شاید به او هشدار میدادند که فرد مقابلش هیچوقت قابل اعتماد نیست؛ درست مثل یک مار سمی.

WANGXIAOWhere stories live. Discover now