Part 42: The Untamed (2)

377 90 128
                                    

هلووووملیکم به همگییییی....💗💀💗💀💗

چطور مطورين؟؟؟؟

الوعد وفا و من أمدم با پارت جديد وانگشیائو..... قرار بود دروز اپ کنم ولی دیگه پریود کار دستم داد و رسید به امروز🫠

پااااارت بسییییییی مهمیهههههههههه..... یعنی اگر به این پارت بی‌توجهی شه دیگه خون خودتون و کاراکتراییی که از خشم خواهم کشت پای شماست... دیگه از من گفتن بووووووود...💀💀💀💀💀

واقعا برام مهمه که بعد از این پارت نظرتون رو بدونم و حدس بزنید که چه اتفاقی افتاده. اگر راضی نباشم همچنان در خماری نگهتون می‌دارم و رازهایی که می‌خوام در پارت اینده برملا کنم همینطوری نابرملا نگه می‌دارم و میکشونم به پارت‌‌های خیلی بعدترشششششش.....😎💀😎

خب دیگه زباد حرف نمیزنم تهدیداتمم که تموم شد واسه فعلا....🐦‍⬛🐦‍⬛

برید بخونییییییییییید.......

🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛🐦‍⬛

نام کتاب: دومین یشم گوسو

نام تولد: لان جان

کنیه (نامی که بزرگان به او داده‌اند): لان وانگجی

لقب: هانگوانگجون

تاریخ تولد: ۲۳ ژانویه

«روزی که لان وانگجی کوچک به دنیا امد، گوسو لا‌به‌لای صدای برف‌های خاموش دفن شده بود. زمانی که به این دنیا پا گذاشت‌، گویی قوانین گوسو را به خوبی می‌دانست که فقط با بغض به چشمان مادرش نگاه می‌کرد و در سکوت انگشتانش را میان دستان کوچکش می‌گرفت. جواهری که قرار نبود مدت زیادی در اغوش مادرش تراش بخورد.»

ژان به چهره ییبو نگاه کرد: باورم نمیشه حتی موقع تولدتم انقدر با‌کلاس بودی!

ژان امیدوار بود با این شوخی ییبو به او لبخند بزند اما چهره ییبو در حالی که به نظر می‌رسید در ارامش است، گاهی در دردی عمیق فرو می‌رفت و این را ژان می‌توانست از قطرات عرقی که ناگهان پدیدار می‌شدند بفهمد.

«همانطور که انتظار می‌رفت با وجود تعلیمات سرسختانه لان چیرن، وانگجی از همان خردسالی، بهترین شاگردی بود که می‌توانست داشته باشد. او طعم محبت و کودکی را تنها در زمان‌هایی که با مادرش سپری می‌کرد می‌چشید. خارج از جینگشی، وانگجی دوباره مجبور بود مثل برادر بزرگ‌ترش رفتار کند؛ بزرگ‌تر از سنش و فهمیده‌تر. بنابراین اکثرا ساکت بود و در حالی که برای رسیدن به ان روز خاص در هر ماه‌‌‌ انتظار می‌کشید، بهترین تلاشش را می‌کرد تا چیزی مزاحم زما‌ن‌های ارزشمندش با مادر تنهایش نشود.....»

WANGXIAOحيث تعيش القصص. اكتشف الآن