هلووووملووووووووو😍❤️🔥
چطور مطورید؟🤨
دلتنگ بودید یا نبودید؟💀☠️
دمپاییارو غلاف کنید که با یک پارت طولانی برگشتم عوضش😍🥰😄 تازه اگر بچههای خوبی باشید پارت بعد رو هم تو همین هفته اپ میکنم چون تقریبا امادهاس و دنبال همین پارته🥰
حالا قبل اینکه برید بخونید جا داره تولد شیجیه مهربونمو (مهشید طلسم ارزوها) تبریک بگم با یک روز تاخیر💃🥳💃🥳💃❤️🥳❤️🥳❤️🥳 میخواستم روز تولدش اماده شه این پارت ولی یکم دیر شد و نشستم تا الان که تمومش کنم. یادتون نره طلسم ارزوها، لان جان مایند و تاج اسارت فوق العاده که از فن فیکای بینظیر ییجانی هستن بدون اغرااااق بخونید حتماااااااا💜💜💜💜 شیجیه مرسی که برامون چیزای خوب خوب مینویسی🥹کانال ییجانمونم حتمااا تو تلگرام جوین شید چیزای خیلی خوبی اپ میکنیم که ممکنه تو واتپدمون نباشه😏😏
ادرس: yizhan_irfبرید بخووونییییییید💜🩷💜
💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀💀
ان شب بوسهها داغ بودند، اغوشها تنگ و بدنهای بیتابشان در هم میتنید گویی اب و اتش روی یکدیگر افتاده و در تلاش برای یکی شدن با هم بودند. این ترس که یکی از انها مانند نسیم میماند و دیگری در حسرت لمس کردنش ابدیتی را پشت سر گذاشته بود مرد منتظر را پریشان میکرد و برای به دام انداختنش به تقلا وامیداشت. درون تخت لان وانگجی، رقصی زیبا از انگشتانی که میان موهای وییینگ میخزید و لبهایی که روی ترقوهاش شیطنت میکرد به راه افتاده بود و وییینگ، مثل یک شریک رقص واقعی، حرکات او را دنبال میکرد؛ او با لاله گوش وانگجی میان لبهایش بازی میکرد و انگشتان بلندش خطوط نامنظم حکاکی شده روی کمرش را دنبال و انها را بهم وصل میکرد. یک چرخش ماهرانه و حالا جای انها تغییر کرده بود. وقتی سینههایشان روی یکدیگر قرار گرفت، در میان نفسهای سریع و لرزانی که به صورتهایشان برخورد میکرد، قلبهای معترض به فاصله میانشان خیلی ارام، مثل دو جفت پایی که همقدم میشوند یکصدا مینواختند. نگاه چشمهای زلال وییینگ در نگاه لان جان میریخت و ان دو گوی عسلی حتی زیر مهتاب مانند خورشید میدرخشیدند.
وییینگ در مقابل چشمان خمار وانگجی که به ارامی پلک میزد لبخند شیرینش را به لبهایش اورد: هانگوانگ جون؟ داری مثل یه گربه اغواگر نگاهم میکنه.. حس میکنم اسلوموشن پلک میزنی...
ـبهش میگن kitty kiss.... حالتی که گربهها برای نشون دادن عشق و اعتماد به کسی که دوسش دارن نگاهش میکنن...
وییینگ شیطنتوار خندید و لب پایینش را گاز گرفت: مثل اینکه ارباب نور درخشان به گربهها علاقه خاصی داره... بگو ببینم گربههای عاشق دیگه چیکار میکنن؟
YOU ARE READING
WANGXIAO
Fanfictionشیائوژان دانشجوی سال آخر رشته تاریخ شناسی چین و وانگ ییبو، صاحب موزه پنج قبیله مشهور است. شیائو ژان با پیشنهاد استادش، پروفسور وانگ هایکوان، بررسی موسیقی قبیله گوسولان را به عنوان موضوع پایان نامه اش انتخاب میکند که برای انجام آن به کمک وانگ ییبو، ص...