D-25

389 105 31
                                    

امروز برات یه هدیه گذاشتم.

بیست و پنجمین چیزی که دربارت ازش متنفرم،

تو هیچ تلاشی برای تغییر نمیکنی.

دیروز که گفتم از دیر کردنت متنفرم

و با اینکه درد تو مایه سرخوشی منه،

باید چندتا از چیزهای نفرتت انگیزت رو تغییر بدم

از اونجایی که خودت هیچ تلاشی براش نمیکنی.

این کتاب رو بخون.

به اینکه به اون کتابدار نزدیک شی هم کمک میکنه.

نمیدونم چرا میخوای بهش نزدیک شی،

اما اینحال امروز بازهم همونجا نشستی.

هرچند که کیم سوکجین امروز برای ناهار نیومد.

-درد تو مایه سرخوشی منه.

~~~~~~~•~~~~~~~

کاغذ رو مثل تمام نامه‌های قبلی بعد از خوندن به بینیش چسبوند تا عطرش رو بو بکشه و بعد داخل پاکت کرمی رنگش برگردوند.

پاکت‌ها و نامه همگی روی کاغذهای کاهی و مناسب برای تمرین طراحی نوشته میشدن، اما جیمین اونهارو دوست داشت. اونها همیشه بوی سیگار میدادن. بوی خاکستر.

با لبخند کمرنگی به کتاب بین انگشتاش نگاه کرد و چشم‌هاش رو بست تا اون کتاب هم دقیق بو بکشه.

همه چیز دور جیمین، بوی شیرینی داشتن. مادرش همیشه بوی مرغ تند و شیرین میداد، جئون جونگکوک بوی اسانس شیرموز، کیم تهیونگ بوی نسکافه داشتن و خود جیمین، عطر‌هایی با رایحه پاستیل که مادربزرگش همیشه از بوسان براش میفرستاد استفاده میکرد.

تنها دو نفر بودن که بوهای متفاوتی داشتن، نویسنده‌ی نامه‌هاش که همیشه عطر سیگارش رو روی نامه‌ها به جا میزاشت و اون عوضی بی‌فکر، کیم سوکجین که همیشه بوی قهوه‌ و کتاب کهنه و خاک گرفته میداد.

اون عوضی...تنها کسی بود که میتونست جیمین رو وادار به فحش دادن کنه. پلک‌هاش رو از صدای ناله‌ی دوستش روی هم فشرد و با نفس عمیقی به کتاب بین دست‌هاش خیره شد.

میتونست تحمل کنه. اصلا اهمیتی نداشت که بهترین دوستش با پسرعموی عوضیش روی صندلی جلویی ماشین داشتن یه کارهایی میکردن. جیمین توجهی بهشون نمی‌کرد.

وقتی تهیونگ بهش خواهش کرده بود که مدتی رو پشت پسر عموش بشینه تا کانگ دست از سرش برداره، جیمین به سختی مقاومت کرده بود. اما بعد از مدتی، تصمیم گرفت همونجا بشینه.

میخواست ببینه نویسنده‌ی نامه هاش تا کی قراره یک خط از اون ده خط همیشگی رو با "امروز هم پشت سر کیم سوکجین‌ نشستی" پر کنه.

Your Pain Is My Joy Where stories live. Discover now