D-73

296 87 20
                                    

اخیرا نوشتن نامه به اندازه گذشته سخت نبود

ولی حالا دوباره نوشتن غیرممکن به نظر میرسه.

باید از روزم بگم؟ یا دوباره ایراد گرفتن ازت رو شروع کنم؟

کیم جیسو کات کرده و اونها میگن این بخاطر اون کتابداره.

فقط چون اون دختره زیادی به کیم سوکجین چسبیده.

ممکنه درباره‌ی ما هم همچین داستان‌هایی باشه؟

اگه تو ناگهانی به جای من به یکی دیگه بچسبی،

ممکن نیست که اونها درباره خیانت تو به من بگن مگه نه؟

بیا شایعات جدید درست نکنیم خب؟

درد تو مایه سرخوشی منه.

~~~~~~~~•~~~~~~~~

+اون خطر مون‌سوک رو جدی گرفته.

تهیونگ همزمان با سر کشیدن شیر کاکائوش گفت و جونگکوک با تکون سر حرف هیونگش رو تایید کرد. ظاهرا اونقدر هم نقشه‌اش داغون نبود، از اونجایی که کاپیتانِ جیمین هیونگش حالا درمورد از دست دادن اون نگران شده بود و واضحا ازش خواسته بود به هیچکس دیگه‌ای نچسبه.

-بهتره توام خطر میون‌هی رو جدی بگیری تهیونگا. انگار میون‌هی دربارش جدیه.

جیمین بی‌توجه به اینکه اینکارش ممکنه چقدر اعصاب دوستش رو بهم بریزه حقایق رو به زبون اورد و شیرکاکائو توی گلوی تهیونگ گیر کرد. اون احمق...لازم نبود انقدر مستقیم بهش اشاره کنه.

پاکت شیر رو توی سطل زباله‌ای که از کنارش رد شدن پرت کرد و نگاهی به اطراف حیاط انداخت تا شاید هیونگش رو موقع رفتن به کنابخونه ببینه.

سوکجین معمولا زنگ اول رو برای خرید قهوه میرفت و علت اینکه تهیونگ اون روز دوست‌هاش رو مجبور کرده بود توی اولین زنگ استراحت برای پیاده‌روی به حیاط برن هم همین بود.

جونگکوک درمورد کلاس بعدی جیمین ازش پرسید و تهیونگ قبل از اینکه متوجه جواب اون بشه، نگاهش روی کسی گیر افتاد. اوه...انگار این سرنوشت بود.

+مون‌سوک سونبه!...ایون مون‌سوک!

تهیونگ با صدای بلندی داد کشید تا توجه پسری که سمت ساختمون اصلی می‌رفت و جیمین شوکه از حرکت ناگهانی دوستش روی زمین نشست تا خودش رو مخفی کنه. تهیونگ چه مرگش بود؟!

پسر با صدا زده شدن اسمش گیج برگشت، تهیونگ با لبخند بزرگی برای اون دست تکون داد تا به سمت اونها بیاد و جیمین وحشت‌زده سعی کرد بدون بلند شدن از اونجا فرار کنه. هرچند که تهیونگ بازوی اون رو گرفت و با نزدیکتر شدن مون‌سوک اون رو مجبور کرد تا بایسته.

+پس چطوره توام دربارش جدی باشی جیمینا؟

تهیونگ با بدجنسی زمزمه کرد و جیمین با اخم پررنگی به دوستش نگاه کرد. اون واقعا یه عوضی بی ملاحظه بود.

Your Pain Is My Joy Where stories live. Discover now