D-76 (2)

300 82 32
                                    

-میخوای یکم شعبده‌بازی ببینی؟

پسر بزرگتر پرسید و با اینحال به گرافیست فرصتی برای جواب نداد. قبل از اینکه جونگکوک بتونه جلوی سکسکه‌اش که دوباره شروع شده بود رو بگیره، سینه‌اش به آینه‌‌ای که حداقل چند قدم با اون فاصله‌ داشت فشرده شد و دست هیونگش رو دید که با حرکت سریعی دراز میشه و کلید برق رو برای خاموش کردن چراغ‌ها میزنه.

فضای سالن تمرین حالا تنها با نورهای ضعیف و رنگی اسپیکر‌های بزرگ گوشه‌ی اتاق روشن میشد و همون نور هم برای دیدن پوزخند غجیب‌غریب هیونگش کافی بود.

انگشت‌هاش از روی سرشونه‌ی پسر کوچکتر بالا اومد و به فکش فشرده شد. گرافیست اینبار واضح‌تر سکسکه کرد و با گیجی به چشم‌های خیره‌ی هیونگش داخل آینه نگاه کرد. این‌.‌..قلبش با شدت داخل سینه‌اش میکوبید و جونگکوک دیگه حتی به فرار هم فکر نمیکرد.

-با یه پیش نمایش چطوری؟ میتونیم برای دست گرمی چیزهارو ناپدید کنیم.

پسر بزرگتر داخل گوش پسری واضحا بین دست‌هاش میلرزید زمزمه کرد و بعد انگشت‌هاش پیشروی کردن. بدون هیچ مکثی به لب‌های گرافیست فشرده شدن و زمانی که سکسکه‌ی بعدی اتفاق افتاد، به سرعت دوتا از اونها داخل دهان پسر خزیدن.

جونگکوک شوکه از اون ورود ناگهانی به سرفه افتاد و برای قورت دادن محتویات معدش که بالا میومد، به سختی اب دهانش رو قورت داد. هرچند که این به نوعی باعث مکیدن انگشت‌های کشیده و استخونی هیونگش و راضی کردن اون شد.

-اوه! میبینی چطور توی دهنت ناپدید شدن؟ تازه این هنوز حتی شعبده‌ی اصلی هم نیست.

پسر بزرگتر زمزمه کرد و زمانی که جونگکوک با سکسکه‌ی دیگه‌ای انگشت‌هاش رو مکید، دست دیگش رو از رون تا لگن پسر بالا کشید و داخل شلوارکش هل داد تا اون رو همراه دستش تا رون‌های پسر پاییت بکشه. اهمیتی به از جا پریدن پسر زمانی که محکم اون رو اسپنک میکرد نداد و به صدای بلندش که توی سالن پوشیده با آینه پخش میشد گوش داد.

اون لعنتی با باسن‌های خوش‌فرمش حتی باکسر هم زیر شلوارک ورزشیش نپوشیده بود که این کار رو راحتتر هم میکرد. پوزخندی از سرخوشی موقعیتی که بالاخره بهش رسیده بود زد، اسپنک بعدی رو محکم‌تر کوبید و زمانی که صدای اروم و نامفهوم پسر رو از درد شنید، برای لحظه‌ای هزاران کار دیگه داشت که میخواست انجام بده.

هرچند که اون زمان زیادی نداشت، پس فعلا از هر کار اضافه‌ای صرف نظر کرد و درحالی که به سختی اون باسن رو تحسین میکرد، باسن پسر رو بین انگشت‌هاش فشرد و وقتی انگشت‌هاش رو روی جایی که میخواست فشرد، جونگکوک صدایی شبیه به خفگی داد.

Your Pain Is My Joy Место, где живут истории. Откройте их для себя