"بانگ خروس که صدای شیون تیزش را بلندتر میکرد،
برای دومین بار به گوش رسید.
زن شتابناک عنانی را که محکم در دستانش گرفته بود،
رها ساخت، اسب بر زانو خم شد
و به همراه سوارش به بالا خیز برداشت.
پایین پایشان مغاکی ژرف آرمیده بود.
رد سمها هنوز بر شیار صخره باقی است.
این آمانجاکو، عفریت کژروی، بود
که صدای خروس را تقلید میکرد.
مادامی که رد آن سمها آنجا باقیست،
او دشمن قسم خوردهی من است."
و درد او مایه سرخوشی من است.
~~~~~~~~•~~~~~~~~
شخصیت یونگی طوری بود که دیگران رو مجاب میکرد تا حق انتخاب رو ازش بگیرن. یا حداقل، این برای سوکجین که صدق میکرد. تا به اون لحظه، بیشتر از صد درصد چیزهایی که میخواست رو مجبور بود به اون بسکتبالیست عوضی تحمیل کنه، فقط چون غیر ممکن بود یونگی به خواست خودش چیزی که سوکجین میخواست رو انجام بده. معامله و اجبار راه راحت تری بود و انرژی کمتری میبرد.برای همین هم بعد از اینکه تهیونگ برای چندهزارمین بار توی بیست و چهار ساعت گذشته بهش یاداوری کرد که درمورد قرارشون به یونگی بگه، سراغ اون رفت و مجبورش کرد تا قید خوابیدن همیشگیاش توی ساعت استراحت اولیه بزنه و همراه اون به حیاط دبیرستان بیاد.
-کم کم دارم به این نتیجه میرسم که گرفتن مچت اون روز توی کتابخونه، از بدشانسی من بوده تا تو.
بسکتبالیست بیانرژی کنایه زد و لیوان قهوهای که کتابدار به دستش داده بود رو به لبهاش رسوند.
+این سرنوشته.
سوکجین گفت، بازوش رو منظوردار دور گردن پسر کوچکتر انداخت و یونگی از اون نزدیکی ناگهانی، دچار خفگی شد. سرفههای شدیدی کرد و با پس زدن دست کتابدار، قدمی از اون فاصله گرفت تا با فاصلهی اجتماعی مورد نیازش به قدمهاش ادامه بده.
-سرنوشت، مزخرفه.
+مزخرفه، چون تو سرنوشت پارک جیمینی؟-خوشبختانه، کسی که انجیل رو نوشته هموفوبیک بوده.
+حق با توعه، پس چرا موجودات رو انقدر گی افریده؟کتابدار با سرگرمی گفت و روی نیمکتی که داخل محوطه خلوتتری از حیاط دبیرستان قرار داشت نشست. بسکتبالیست همونجا ایستاد. شب گذشته بعد از برگشتن از سینما مدت زیادی رو توی زمین بسکتبال گذرونده بود و حالا پاهاش شدیدا گرفته بود.
-میخوای کمکت کنم از خودش بپرسی؟
+جوابش کمکی میکنه؟ بهرحال که سرنوشت هممون گیعه.پسر کوچکتر چشمهاش رو توی حدقه چرخوند. اون خوابی که شدیدا بهش نیاز داشت رو از دست داده بود، فقط برای اینکه به این مزخرفات گوش بده. کیم سوکجین واقعا هیچکس رو جز یونگی نداشت که باهاش وقتش رو بگذرونه؟پس پارتنرش الان داشت چیکار میکرد؟
YOU ARE READING
Your Pain Is My Joy
Short Story+اگه دیگه هیچکدوم از نامههات رو نخونم از سرم میپری؟ -اگه ببوسمت خفه میشی؟ Couple:Yoonmin, Nαmhopekook (ft. Jack), Jintae Genres:Schoollife, slice of life, romαnce, smut Up time: - خلاصه: یه نفر روی پارک جیمین شرط بست و باخت و از اون به بعد به مدت س...