29. Heaven

1.7K 392 153
                                    

گوشیش رو با نگرانی کنار گوشش نگه داشت و به پنجره های خوابگاه نگاه کرد.
میدونست که به زودی ساعت خواب میشه و مسئول خوابگاه برق ها رو خاموش میکنه و بعد از اون نمیتونه تهیونگ رو ببینه اونم در حالتی که پسر، جواب تلفن هاش رو نمیداد.

تهیونگ کل روز گرفته بود و رایحه اش به تلخی میزد و حتی وقتی دم کلاسشون منتظر شد، فهمید که اون به بقیه گفته با جانگکوک رفته و اونها هم ازش بی خبر بودن.

نگاهی به کیوسک نگهبانی انداخت و با دیدن خالی بودنش، در شیشه ای رو هل داد و شروع به راه رفتن کرد و سعی کرد اتاقشون رو توی خوابگاه پیدا کنه، برای همین هر چند قدم می‌ایستاد تا شاید رایحه تهیونگ رو بین اونهمه بوها و افراد مختلف حس کنه.

تقریبا به آخر راهرو رسیده بود که پسری با سرعت از کنارش رد شد و چیزی مثل 'کد قرمز' به جانگکوک گفت که اون رو سردرگم کرد ولی باعث شد همه به جنب و جوش بیوفتن.

آلفا وسط اون آشوب با تعجب به اطرافش که همه پلاستیک هایی از اتاقشون دست به دست میکردن و بعد اونها رو به سطل های آشغال یا اتاق های دیگه منتقل میکردن نگاه میکرد که یک نفر پلاستیک مشکی ای توی بغلش جا داد و بعد از اون یه نفر از ته راهرو داد زد.
_ داره میاد!

همه به اتاق هاشون برگشتن و جانگ کوک به داخل پلاستیک نگاه کرد... مشروب؟! اما اینجا همه زیر سن قانونی بودن!

با چشم های درشت شده به ته راهرو نگاه کرد و مردی رو دید که با قدم های بلند به سمتش میومد و با فرد کناریش صحبت میکرد، ذهنش سریع از موقعیت نتیجه گیری کرد...

"بازرسی اتاق ها!"

اگه با این پلاستیک میگرفتنش امکان تعلیق یا اخراجش از مدرسه بود و اون واقعا حوصله و اعصاب مدرسه ی جدید و دوری از تهیونگ رو نداشت پس در سمت چپ رو باز کرد و بدون نگاه کردنِ داخل، سریع در رو پشت سرش بست.

_ جانگ کوک؟!

به عقب برگشت و جیمین رو دید که قابلمه ای که ازش بخار بلند میشد رو دستش گرفته بود و شوکه بهش نگاه میکرد ولی جانگ کوک وقتی برای توضیح نداشت پس مختصر و آهسته لب زد و داخل پلاستیک رو نشونش داد.

_ بازرس اومده!

چشم های مو طلایی درشت شد و قابلمه و چاپستیک هاش رو روی میز رها کرد و هل شده، دور خودش چرخید تا جایی برای مخفی کردن اون آلفای درشت هیکل پیدا کنه ولی اتاقای لعنتی هیچ جایی برای مخفی شدن نداشتن.

صدای مرد که در اتاق کناری رو باز کرده بود و بلند اعلام میکرد تا از اتاق برن بیرون باعث شد در یک تصمیم آنی کت چرم جانگ کوک رو بکشه و اون رو داخل حمام بخار کرده پرت کنه و دعا کنه که تهیونگ جیغ نکشه!

جانگ کوک که هنوز بوت های بزرگش رو به پا داشت روی کاشی های خیس ایستاد و با حس رایحه ی ترسیده ی تهیونگ، نگاهش رو آروم بالا آورد و سعی کرد اینکه امگاش فقط یه باکسر تنشه رو نادیده بگیره و فقط با یک قدم بلند دستش رو روی دهنش بذاره تا صدای تهیونگ رو پشتش حبس کنه!

The brightest BLACKWhere stories live. Discover now