داخل دفتر معلم جوان که تهیونگ با خوندن تابلوی کوچیک روی میزش فهمیده بود اسمش کیم سوکجینِ ایستاده بودن و اون داشت داخل برگه ها دنبال چیزی میگشت.
_ آقای کیم سوکجین میشه به من گوش بدین؟
سر مرد چهار شونه هنوز داخل برگه ها بود.
_ کجا گذاشته بودمش ...
جیمین سعی کرد حرفش رو کامل کنه.
_ فکر میکنم براتون سوتفاهم شده...
خواست ادامه بده که جین وسط حرفش پرید.
_ ساکت باش تا ببینم تو کدوم کلاس بودی تا بعدش خوابگاهت رو هم پیدا کنم!
با این حرف جیمین و تهیونگ همزمان بهم نگاه کردن و چشم هاشون برق زد.
_ خوابگاه هم داریم؟
سر مرد با خوشحالی بالا اومد.
_ آهان ایناهاش! آره دیگه... همه هزینه ها هم پرداخت شده...
تهیونگ با یادآوری چیزی چشماش گرد شد. جیمین چی؟
سرفه ای کرد و سعی کرد ذهنش رو جمع کنه.
_ آقای کیم... دوستم که امروز اومده هم قرار بود ثبت نام کنین...پدرم با مدیر صحبت کردن و گفتن باید حضوری بیاد...
چشم های چین گرد شد.
_ اوه... ایشون چیزی به من نگفتن!.
تهیونگ سعی کرد قضیه رو جمع کنه پس به جیمین که ساکت مثل یه پاپی یه گوشه ایستاده بود اشاره کرد.
_ ایشون پارک جیمین پسر شریک پدرم هستن و اگه پدرش بفهمه که اون هنوز با اینکه از ژاپن تا اینجا اومده هنوز مراحل ثبت نامش کامل نیست کاقعا نمیدونم چی میشه...
و سری تکون داد و به سمت جیمین برگشت.
_ جیمین مدرسه قبلیت که تورو معطل کرده بودن از ورشکستگی درومدن یا نه؟
جیمین با گیجی پلکی زد و با دیدن چشم های درشت شده تهیونگ سریع سری تکون داد.
_ نه شنیدم که کلا اونجا تبدیل به پیست اسب سواری شده!
تهیونگ هینی کشید و به سمت جین برگشت.
جین تازه سال اولی بود که به عنوان معلم وارد این مدرسه شده بود و واقعا نمیخواست همون اول کار کل مدرسه رو ورشکست کنه !
سرفه ی مصنوعی ای گرد و به جیمین اشاره کرد.
_ مدارکت همراهته؟ بدشون به من تا خودم کار های ثبت نامت رو انجام بدم.
لبخند پیروزمندانه ای روی لب های پسر مو نقره ای نشست.
...
باورش نمیشد ... اومده بود و سر کلاس سوم نشسته بود در حالی که تمام این درس هارو سال پیش خونده بود...
![](https://img.wattpad.com/cover/243155390-288-k748315.jpg)
YOU ARE READING
The brightest BLACK
Fanfiction_ اگه یه رنگ بودی ، چه رنگی بودی؟ + نمیدونم...شاید سیاه، رنگ آرامش بخشیه...تو چی؟ _ دوست داشتم بگم سفید تا بتونم مکملت باشم ولی آخه سفید نیستم...شاید کِرِم؟ + مهم نیست چه رنگی باشی، بهرحال من فقط با تو کامل میشم... _ میدونی...تو روشن ترین و درخشان ت...