🖇PART 10🖇

5.8K 780 110
                                    

TAE'S POV:

وقتی صدای آشنایی اسممو صدا کرد کاملا خشک شده بودم... یونگی هیونگ اینجا چیکار میکرد؟ الان با این وضعیتم منو ببینه چی میگه؟

ناخواسته ی قطره اشک از چشمام ریخت پایین

°تهیونگ اینا چ لباساییه؟ چرا لباس خدمتکارا رو...

حرفش با صدای کسی ک میخواست نگهبانا رو کنار بزنه با داد باهاشون صحبت میکرد قطع شد:

□ولم کنین احمقااااا... میخوام برم جونگ کوکو بکشممممم

اون شخص... جیمین هیونگ بود

○○○

فلش بک_امروز صبح

داشتم گوشیمو وصل میکردم ب شارژر ک دیدم جیمین هیونگ چند بار بهم زنگ زده ولی من حواسم نبوده ک گوشیمو چک کنم و همه ی تماساش بی جواب مونده...

دلم براش بیش از حد تنگ شده بود و سه ماهی میشد ک ندیده بودمش و همش هم ب خاطر این بود ک باید برای بستن قرارداد با شرکت های خارجی می‌رفت فرانسه و این خیلی ب نفع شرکتش بود

روی اسمش فشار دادم و منتظر موندم تا جواب بده...

صدای بوق اول هنوز قطع نشده بود ک صدای نگرانش پیچید تو گوشم:

□تهیونگ؟ سلام... خوبی... چرا گوشیتو جواب نمیدی مردم از نگرانی

صداش آرامش خاصی داشت ک هر وقت میشنیدم همه ی دردامو فراموش میکردم و دلم میخواست بهش گوش بدم و حتی نفس نکشم تا ریتم نفس هام از شنیدنش جلوگیری نکنه

+سلام هیونگ... معذرت میخوام حواسم ب گوشیم نبود

□هوفف... خداروشکر... خوبی تهیونگ؟

آب دهنمو قورت دادم:

+ آ... آره خوبم هیونگ... خودت خوبی؟ کی برگشتی کره ک با خط خودت بهم زنگ زدی؟

صداش پیچید تو گوشم:

□ممنون منم خوبم... تازه دیشب برگشتم ولی گفتم شاید خواب باشی بهت زنگ نزدم

مکثی کرد و ادامه داد:

□جونگ کوک خوبه؟

تا اسم جونگ کوک اومد بغضم گرفت:

+ اوهوم... جونگ کوکم خوبه

□خوبه

+ هیونگ؟

□جانم

+ دلم... برات تنگ شده

□منم همینطور تهیونگ اونقدر ک نمیتونی فکرشو کنی... امروز میخوام بیام اونجا

《Indemnity》Where stories live. Discover now