🖇PART 26🖇

5.5K 711 151
                                    


WRITTER'S POV:

با استرس ب جین، ک روی مانیتور زوم کرده بود نگاه کرد

پس از گذشت چند ثانیه ی کوتاه با لبخند سمتش برگشت:

"نگران نباش چیزیشون نیست. میتونی از روی تخت بلند شی"

با ترس ب حرف های جین گوش میداد و گاهی هم گاز های محکمی از لبش میگرفت:

"خب باید بگم که امگای درونت خیلی ضعیفه تهیونگ شی! ب خاطر همینه ک رایحه ی بچه هات حس نمیشه و شکمت خیلی کوچیکه چون ضعیف بودن تو روی اون ها هم تاثیر منفی داره. چه جسمی چه روحی. در مورد خودت باید بگم ک بعد از چند جلسه مشاوره میتونم ب مشکل اصلیت پی ببرم. دوران بارداری برای امگا های نر بیش از حد سخته و نیاز ب مراقبت کامل دارن"

ب جیمین نگاه کرد و ادامه داد:

"ک از این بابت خیالم راحته"

بعد از نوشتن چند قرص و شربت اشتها آور پرسید:

"سرما هم خوردی درسته؟"

تهیونگ با گیجی سر تکون داد:

"حدس میزدم! خیلی خب. هر چیزی ک لازم بوده برات توی نسخه نوشتم لطفا دارو های اشتها آور رو سه بار در روز، قبل از وعده های غذاییت بخور. تاکید می‌کنم ک باید خورده بشن چون وضع جسمیت تعریفی نیست و اگر ادامه پیدا کنه مجبوریم برای زنده موندنت توله هاتو سقط کنیم"

با این حرف، قطره اشکی از چشماش پایین چکید

جین با چهره ای مهربون گفت:

"جیمین بهم گفت آلفات مارکت نکرده"

با خجالت سرشو پایین گرفت

دوست نداشت تو اینجور موقعیت ها قرار بگیره ب نظرش خیلی خجالت آور بود ک از آلفا حامله شده اما هیچ مارکی نداره

ادامه داد:

"اوه نه این چیز مهمی نیست. راستش باید بگم تو دوران بارداری امگا ها خیلی آسیب پذیر میشن و ب کسی ک مارکشون کرده یا ب اصطلاح آلفاشون، وابستگی شدیدی پیدا میکنن و دوست دارن مدام کنارش باشن و بهش بچسبن"

بعد از مکثی ادامه داد:

"ک برای تو این مورد صدق نمیکنه، چون هیچ مارکی نداری دوست داری ب هر آلفایی ک میبینی نزدیک بشی پس از دست خودت عصبانی نشو چون این ی چیز طبیعیه"

...

با حالی گرفته از مطب بیرون اومد و ب همراه جیمین هیونگش، توی ماشین نشستن

آلفا ک حال بد امگا رو دید تصمیم گرفت کمی سرحالش بیاره پس با لبخند پرسید:

"ته؟ میخوای بریم همون دکه ای ک همیشه ازش نودل میخوردیم؟ هوا سرده خیلی میچسبه"

امگا با بی میلی روشو سمت پنجره کرد:

"نه ممنونم هیونگ! فقط میخوام برم خونه"

《Indemnity》Where stories live. Discover now