🖇PART 17🖇

5.9K 771 134
                                    

( ی چیز خیلی مهم... این پارت اسمات داره میدونم ناراحت میشید ک جونگ کوک با جسیکا رابطه داره ولی این اسمات خیلی مهمه و خوشحال باشید چون این آخرین رابطه ایهه ک با هم دارن)

WRITTER'S POV:

بعد از انجام دادن کار های شرکت تصمیم گرفت به خونه برگرده

البته اگر حواس پرتی هاش و داد زدن های یونگی برای اینکه حواسش ب کارش نیست رو فاکتور بگیریم

قضیه ی امروزش با جسیکا خیلی مشکوک بود و مطمئنا باید میشستن با هم حرف بزنن تا بفهمه این چارلز واقعا کیه ک جسیکا همش پنهانی باهاش صحبت میکنه

رشته ی افکارش با صدای زنگ گوشیش ب هم خورد

جسیکا بهش زنگ زده بود:

- بله؟

= جونگ کوک هانی؟

- جانم عزیزم؟

= اممم... میخواستم بگم میشه امروز یکم زودتر بیای خونه؟

- برای چی؟

= ی کار خیلی مهم دارم

- باشه زودتر میام، خوبه؟

= ممنون لاو. خدافظ

- خدافظ عزیزم

و تلفن رو قطع کرد

سوار ماشینش شد و به سمت عمارت راه افتاد

وقتی وارد اتاق شد جسیکا رو با ی لباس خواب قرمز خیلی باز همراه با یکی از شیشه های قوی الکل روی صندلی میز آرایش دید

ناخوداگاه اخمی کرد و گفت:

- خبریه؟

جسیکا هم در جواب اخم کرد و کنی از الکل رو توی جام ریخت و ب دستش داد:

= مگه قرار بود خبری باشه؟

جام رو سر کشید و ب جسیکا پس داد و همزمان ک کتشو از تنش در می‌آورد گفت:

- نه... آخه دیدم اینجوری لباس پوشیدی گفتم شاید چیزی شده باشه

دختر وقتی خودشو جلوی آینه چک کرد ب سمتش رفت و دونه دونه دکمه های پیرهنشو باز کرد. بعد با شیطنت ادامه داد:

= فکر کردم این چند وقته اعصابت از جایی خرده و همش تو فکری... میخوام فراموشش کنی... میخوام بهت کمک کنم دیگه بهش فکر نکنی... میخوای بهت کمک کنم؟

دستاشو دور کمر دختر سفت کرد:

- چرا که نه

دختر همزمان ک متوجه شده بود شخص مورد نظرش پشت دره ادامه داد:

= جونگ کوک؟ دیگه نمیخوام ب همسر قبلیت فکر کنی... تو فقط مال منی... تو منو بیشتر از اون دوست داری... مگه نه؟ تو منو به اون ترجیح دادی... اون هیچ ارزشی برات نداره... درسته؟

《Indemnity》Where stories live. Discover now