TAE'S POV:
چمدونمو بسته و توی حیاط عمارت کنار مینی و خانم چوی منتظر اومدن کایل بودم
کایل نگهبان اصلیه و میتونه سر بقیه ی نگهبانا رو گرم کنه تا من بتونم برم بیرون
کایل رو دیدیم ک بدو بدو تو تاریکی ب سمتمون میومد:
/تهیونگ... الان میتونی بری
رو بهش با لبخند گفتم:
+ممنونم کایل... اگر تو نبودی من هیچوقت نمیتونستم از اینجا نجات پیدا کنم
اول خانم چوی و بعد مینی رو با دلتنگی ک هنوز نرفته تو دلم ایجاد شده بود بقل گردم و گونه ی هر کدوم رو بوسیدم
رو ب کایل کردم...
یعنی کار درستیه اگر بخوام بقلش کنم؟
خب اون مثل برادر بزرگترم همیشه مراقبم بود و برام خیلی زحمت کشیده پس باید برای قدردانی بقلش کنم و از تشکر کنم
انگار اونم شک داشت منو بقل کنه یا نه اما وقتی بقلش کردم اونم در جواب دستاشو دور شونم حلقه کرد و آروم ب شونه هام ضربه زد
به همشون نگاه قدردانی انداختم و فورا از در پشتی عمارت بیرون رفتم
خوشبختانه تاکسی رسیده بود و سریع نشستم و آدرس خونه ی جدیدمو بهش دادم
حدود سه ساعت بعد به خونه ی جدیدم رسیدم
از تاکسی پیاده شدم و نگاهی بهش انداختم
با ذوق زیاد درشو باز کردم و وارد شدم
دنبال کلید برق گشتم و خوشبختانه تونستم پیداش کنم وقتی برق ها رو روشن کردم از خوشگلی زیاد خونه نفسم بند اومد
حتی فکرشم نمیکردم با اون مقدار پولم ی همچین خونه ای گیرم بیاد
نه تو بالاشهر بود و نه تو پایین شهر
حداقل سه ساعت تا عمارت فاصله داره پس میتونستم برای اینکه جونگ کوک و بقیه حتی راهشونم ب اینجا نمیخوره خوشحال باشم
ی خونه ی کوچولو با وسایل لازم مثل مبل و تلویزیون و یخچال و تخت و ظروف آشپز خونه
مثل اینکه خانم چوی به پسرش گفته بود برام سنگ تموم بزاره... باید فردا حتما از جفتشون تشکر کنم
خونه تم کرمی و سفید داشت و دو اتاقه بود
بعد از اینکه پکیج رو روشن کردم همه ی خونرو گشتم تصمیم گرفتم ی ذره از غذا هایی ک خانم چوی برام پخته بود و تو ظرف ریخته بود تا با خودم بیارم، بخورم...
خوشبختانه هنوز گرم بود و نیازی ب گرم کردنشون نبود
بعد از اینکه غذامو خوردم روی تخت رفتم و با فکر اینکه فردا باید با بدبختی دنبال کار بگردم و هیچکس ب ی امگای باردار کار نمیده خوابیدم
YOU ARE READING
《Indemnity》
Randomتهیونگ و جونگ کوک با هم ازدواج کردن ولی جونگ کوک هیچ علاقه ای به زندگی با تهیونگ نداره... از این رو دختر دایی کوک که عشق اولش هم محسوب میشه با اینکه میدونه اون ازدواج کرده داره از آمریکا برمیگرده تا با هم نامزد کنن... . . + فقط میتونم از قلبم خواهش...