🖇PART 18🖇

6K 798 132
                                    

TAE'S POV:

چمدونمو بسته و توی حیاط عمارت کنار مینی و خانم چوی منتظر اومدن کایل بودم

کایل نگهبان اصلیه و میتونه سر بقیه ی نگهبانا رو گرم کنه تا من بتونم برم بیرون

کایل رو دیدیم ک بدو بدو تو تاریکی ب سمتمون میومد:

/تهیونگ... الان میتونی بری

رو بهش با لبخند گفتم:

+ممنونم کایل... اگر تو نبودی من هیچوقت نمیتونستم از اینجا نجات پیدا کنم

اول خانم چوی و بعد مینی رو با دلتنگی ک هنوز نرفته تو دلم ایجاد شده بود بقل گردم و گونه ی هر کدوم رو بوسیدم

رو ب کایل کردم...

یعنی کار درستیه اگر بخوام بقلش کنم؟

خب اون مثل برادر بزرگترم همیشه مراقبم بود و برام خیلی زحمت کشیده پس باید برای قدردانی بقلش کنم و از تشکر کنم

انگار اونم شک داشت منو بقل کنه یا نه اما وقتی بقلش کردم اونم در جواب دستاشو دور شونم حلقه کرد و آروم ب شونه هام ضربه زد

به همشون نگاه قدردانی انداختم و فورا از در پشتی عمارت بیرون رفتم

خوشبختانه تاکسی رسیده بود و سریع نشستم و آدرس خونه ی جدیدمو بهش دادم

حدود سه ساعت بعد به خونه ی جدیدم رسیدم

از تاکسی پیاده شدم و نگاهی بهش انداختم

با ذوق زیاد درشو باز کردم و وارد شدم

دنبال کلید برق گشتم و خوشبختانه تونستم پیداش کنم وقتی برق ها رو روشن کردم از خوشگلی زیاد خونه نفسم بند اومد

حتی فکرشم نمیکردم با اون مقدار پولم ی همچین خونه ای گیرم بیاد

نه تو بالاشهر بود و نه تو پایین شهر

حداقل سه ساعت تا عمارت فاصله داره پس میتونستم برای اینکه جونگ کوک و بقیه حتی راهشونم ب اینجا نمیخوره خوشحال باشم

ی خونه ی کوچولو با وسایل لازم مثل مبل و تلویزیون و یخچال و تخت و ظروف آشپز خونه

مثل اینکه خانم چوی به پسرش گفته بود برام سنگ تموم بزاره... باید فردا حتما از جفتشون تشکر کنم

خونه تم کرمی و سفید داشت و دو اتاقه بود

بعد از اینکه پکیج رو روشن کردم همه ی خونرو گشتم تصمیم گرفتم ی ذره از غذا هایی ک خانم چوی برام پخته بود و تو ظرف ریخته بود تا با خودم بیارم، بخورم...

خوشبختانه هنوز گرم بود و نیازی ب گرم کردنشون نبود

بعد از اینکه غذامو خوردم روی تخت رفتم و با فکر اینکه فردا باید با بدبختی دنبال کار بگردم و هیچکس ب ی امگای باردار کار نمیده خوابیدم

《Indemnity》Where stories live. Discover now