TAE'S POV:هیونگ چمدونمو گذاشت توی صندوق عقب ماشینش و رو ب من لب زد:
□ آماده ای؟
با ناراحتی سرمو پایین انداختم با صدای آروم جوابشو دادم:
+ اوهوم
لبخند فرشته گونه ای زد:
□ خوبه
دستمو گرفت ک سمت صندلی جلو ببره ک فهمیدم دستم از پشت کشیده شد...
با ترس ب عقب برگشتم و با جونگ کوک عصبانی ک دندوناشو از حرص روی هم فشار میداد مواجه شدم
عطرش تلخ شده بود و ب وضوح داشتم از ترس زیاد میلرزیدم
جیمین هیونگ هم عطرش تلخ شده بود...
دست جونگ کوکو از من جدا کرد و رو بهم با لبخند گفت:
□بیا بریم عزیزم
خواستیم بریم طرف ماشین ک با صدای جونگ کوک وایسادیم:
-کیم تهیونگ... صبر کن
○○○
با خونسردی گفت:
- بیا اینجا
وقتی دید من حرکتی نکردم با فریاد حرفشو تکرار کرد:
- بهت گفتم بیا اینجا
ب جیمین هیونگ نگاه کردم ک داشت با خشم بهش نگاه میکرد
وقتی دید من از جام تکون نخوردم سمت ماشین رفت و چمدونمو از صندوق عقب برداشت و جلوی جیمین هیونگ رو ب من لب زد:
- برو تو
با استرس بهشون نگاه کردم ک ی دفعه صدای جیمین هیونگو شنیدم:
□مشکلی پیش اومده جئون؟
نگاهش تاریک بود
جونگ کوک دوباره بهم گفت:
- تهیونگ یا همین الان میری بالا یا دست و پاتو میشکنم و ب زور با ویلچر میبرمت تو
با ترس قدمی ب عقب رفتم ک جیمین هیونگ مچمو گرفت:
□ همینجا بمون ته
بعد روشو طرف جونگ کوک کرد:
□چ مرگته. بنال ببینم دردت چیه
جونگ کوک با عصبانیت جوابشو داد:
- مرگم اینه ک بدون اجازه ی من داری امگامو از خونم میبری بیرون
جیمین هیونگ با پوزخند گفت:
□جونگ کوک اختلال چند شخصیتی داری؟
YOU ARE READING
《Indemnity》
Randomتهیونگ و جونگ کوک با هم ازدواج کردن ولی جونگ کوک هیچ علاقه ای به زندگی با تهیونگ نداره... از این رو دختر دایی کوک که عشق اولش هم محسوب میشه با اینکه میدونه اون ازدواج کرده داره از آمریکا برمیگرده تا با هم نامزد کنن... . . + فقط میتونم از قلبم خواهش...