•|متن چک نشده|•
WRITTER'S POV:
بعد از خداحافظی با یونگی سوار تاکسی شد و آدرس رستوران رو ب راننده داد تا اونجا پیاده بشه و فقط یک ربع توی راه بود
از ی طرف ظاهر و وضعیت جونگ کوک و از طرف دیگه حرف های یونگی داشتن تو مغزش رژه میرفتن
وقتی یونگی ازش پرسیده بود ک دو روز دیگه برای بدرقه ی جونگ کوک میره یا نه بهش جواب منفی داده بود
اما خودشم میدونست از الان میدونست ک مطمئنا میره
مگه میشد نره؟
استرس عجیبی توی دلش افتاده بود
تقریبا ب نقطه ای از زندگی رسیده بود ک دیگه مغزش یاری نمیکرد باید چ کاری انجام بده
توی هفته ی آخر ماه چهارمش بود و باید برای سونوگرافی پیش یک متخصص امگا های باردار میرفت تا از اوضاع توله هاش با خبر بشه
(ی توضیحی بدم اینجا، ببخشید بد موقع مزاحم شدم:
توی فیک های امگاورس پدر و مادر بچه ها رو ب اسم توله میشناسن چون آدم ک نیستن، توله گرگن. واسه همین اگر جای دیگه ای از فیک دیدید نوشتم توله فکر نکنید نشانه ی توهین ب بچه هاست. با تشکر بوس ب لپاتون بای)خیلی خنده دار بود اما از اولین باری ک کوک رو دیده بود میدونست باهاش ازدواج میکنه
اما هیچوقت فکرش رو نمیکرد ک اون فقط برای پولش نزدیکش شده باشه
همیشه با خودش فکر میکرد جشن عروسیش توی ی کلیسای مجلل و پر از مهمون برگزار میشه، بعد از اینکه کشیش اونا رو ب طور رسمی جلوی جمع همسر اعلام کرد کوک اونو خیلی رمانتیک میبوسه و تک ب تک مادر و پدرشو بقل میکنه و با هر سه تاشون میرقصه، بعد با جونگ کوک برای ماه عسل میرن پاریس و با هم ی شب رویایی رو میگذرونن، بعد چند سال بچه دار میشن و توی دوران بارداریش کوک مثل جونش ازش مراقبت میکنه و نمیزاره دست ب چیزی بزنه
اما این ها خیال های پوچی بودن ک هیچوقت تبدیل ب واقعیت نشدن
زمان ازدواجش فقط یونگی و جیمین و خانم چوی حضور داشتن، پدر و مادرشو بقل نکرد، جونگ کوک نبوسیدش و باهاش نرقصید، ب ماه عسل نرفتن، اولین بارش زمانی بود ک تقریبا یک ماه با هم توی عمارت زندکی میکردن و کوک توی رات رفته بود و با وحشیگری تمام بکارتشو ازش گرفت، تا چند روز بعد هم ازش خبری نشد
بعد از اون فقط زمان رات جونگ کوک و هیت خوشد با هم رابطه داشتن... ن کمتر ن بیشتر!
بعدش دوری ها و تا شب مست کردن های کوک و پیدا کردنش با ظاهری داغون و بیرون کشیدنش از اتاق وی آی پی از زیر دست هرزه ها، کار هر روزش شده بود
حداقل ب همین ک میتونه روزی یک ساعت هم اونو ببینه راضی بود
مدام رژیم میگرفت و ب باشگاه میرفت تا هیکل مناسبی پیدا کنه
YOU ARE READING
《Indemnity》
Randomتهیونگ و جونگ کوک با هم ازدواج کردن ولی جونگ کوک هیچ علاقه ای به زندگی با تهیونگ نداره... از این رو دختر دایی کوک که عشق اولش هم محسوب میشه با اینکه میدونه اون ازدواج کرده داره از آمریکا برمیگرده تا با هم نامزد کنن... . . + فقط میتونم از قلبم خواهش...