WRITTER'S POV:
همزمان با وارد شدنش ب عمارت صدای تهیونگ پیچید تو گوشش:
+ مگه بهت نمیگم دستمو ول کن؟ استخونای مچم خرد شد ولم کنننن
با شنیدن جمله ی آخرش فورا سمت اونا رفت و چهره ی جدیشو حفظ کرد
نگهبان با دیدن اون دست تهیونگو ول کرد و تعظیم کرد
ب دستای تیهونگ ک کبود شده بودن و داشت ماساژشون میداد نگاهی انداخت
رو بهش با بی حسی تمام لب زد:
- برگرد سر کارت
خواست ب سمت طبقه ی بالا بره ک با صدای تهیونگ سر جاش برگشت:
+ جی...جیمین هیونگ کجاست؟
بهش نگاه بی میلی انداخت:
- رفت
+ رفت؟ کجا رفت؟ پس من چی؟ قرار شد منو با خودش ببره. خودش بهم گفت....
با عصبانیت بهش توپید:
- دهنتو ببند تهیونگ... انقد رو اعصاب من راه نرو... برو ب کارت برس. کجا ببرتت؟ خیلی علاقه داری زیرش ب فاک بری؟
نگاه غمگین پسر امگا مجبورش کرد روشو برگردونه و ب پله ها خیره بشه
با حرف نزدن پسر عصبانیتش شعله ور شد و رو بهش گفت:
- برو ب کارت برس
امگا بدون اینکه حرف دیگه ای بزنه ب سمت اتاق خدمتکارا راهی شد تا لباساشو با لباسای قبلیش تعویض کنه
وقتی از رفتن پسرک امگا مطمئن شد سمت نگهبان آلفا ک استخدامی جدید هم بود رفت و رو بهش با خونسردی تمام لب زد:
- کی بهت اجازه داده بود دستشو فشار بدی؟
نگهبان از شوک این حرف سرشو بلند کرد و خیره ب چشماش گفت:
= بله؟
چشم های نگهبان شوک زده رو با چشمای تیزش شکار کرد و با عصبانیت داد نه چندان آرومی زد:
- بهت گفتم کدوم حرومزاده ای بهت اجازه داد دستشو فشار بدی و باعث بشی کبود بشه؟
خودشم نمیدونستم چه مرگش شده و از رفتار های ضد و نقیض خودش بیشتر حرصش میگرفت
نگهبان با ترس و تته پته گفت:
= قر... قربان... م... من نمیدونستم
اعصابش ب قدری خرد بود ک اگر تا یک دقیقه ی دیگه اون نگهبان احمق جلوش ور ور میکرد بی برو برگشت عقیمش میکرد پس دستشو برای نگهبان ب معنی برو تکون داد
نگهبان با تعظیمی فورا از جلوی چشماش دور شد
سمت پله ها راه افتاد و خواست ب اتاقش بره و پوزخند کسی رو ک داشت از داخل اتاقش ب بیرون سرک میکشید و با نزدیک شدنش سمت پله ها آروم و بی سرو و صدا در رو بست و رفت روی تخت دراز کشید و خودشو ب خواب زد رو ندید
YOU ARE READING
《Indemnity》
Randomتهیونگ و جونگ کوک با هم ازدواج کردن ولی جونگ کوک هیچ علاقه ای به زندگی با تهیونگ نداره... از این رو دختر دایی کوک که عشق اولش هم محسوب میشه با اینکه میدونه اون ازدواج کرده داره از آمریکا برمیگرده تا با هم نامزد کنن... . . + فقط میتونم از قلبم خواهش...