🖇PART 21🖇

6K 760 193
                                    

"متن چک نشده"

°ببینم ته؟ منظورت تهیونگه؟

سرشو ب نشونه ی تایید بالا و پایین تکون داد

°میخوای بیاد اینجا؟

بازم کار قبلیشو تکرار کرد

یونگی با شک نگاهش کرد و گفت:

°مطمئنی؟ جونگ کوک. من نمیدونم اون کجائه. از اون موقع ک اینجوری شدی چندین بار بهش زنگ زدم اما جواب نمیده.

وقتی چهره ی غمگین جونگ کوکو دید فورا ادامه داد:

°ولی تا قبل از رفتنت پیداش میکنم. نگران نباش. با دکترت صحبت کردم مثل اینکه ی دوستی توی نیویورک داره ک متخصص درمان سکته مغزیه. این عالی نیست؟

با بی میلی سرشو تکون داد

یونگی فهمید ک دیگه نمیخواد حرف بزنه پس خیلی پاپیچش نشده و از اتاق اومد بیرون

○○○

رو ب شخص پشت تلفن گفت:

=سلام مامان

زن با نفس نفس گفت:

~سلام پسرم حالت خوبه؟

=ممنونم. خودت خوبی؟ کجایی؟

~منم خوبم. اومدم خرید دارم برای تهیونگ وسیله میخرم

با جدیت لب زد:

=مامان! لطفا مواظب خودت باش. هر جا میری با کایل برو. الان همراهته؟

~آره عزیزم. نزدیکمه

=خوبه. چیزایی ک بهت گفتمو فراموش نکن. ب تهیونگ چیزی نگی؟

~آیگووووو دیگه گوشم از این حرفات پر شده. چشم هیچی نمیگم خوبه؟

با شرمندگی جواب داد:

=ممنون. دیگه مزاحمت نمیشم برو ب کارات برس

~خدافظ پسرم

○○○

دیگه آخرای ساعت کاریش بود و مشتری ها کم کم داشتن میرفتن خونه

فقط یکی دو تا میز دیگه روشون آدم نشسته بود

با خداحافظی کردن با آخرین مشتری ها تصمیم گرفت کاپشنشو بپوشه و میزشو مرتب کنه تا برگرده خونه

خداروشکر توی این یک هفته همه چیز خیلی خوب پیش می‌رفت و تا حالا مشکلی پیش نیومده بود

《Indemnity》Where stories live. Discover now