زین با سرعتی متعادل توی خیابونای شهر میروند. اونا ترجیح دادن زین برونه که همه جا رو بلد بود.
لیام با شیفتگی شهر رو نگاه میکرد. خیلی وقت بود که به شهر نیومده بود. دلش برای زندگی توی همچین جایی تنگ شده بود. دلش برای خونش، جایی که تمام دوران بچگیش رو اونجا بود تنگ شده بود. دلش میخواست همه چی برگرده به عقب و دوباره بتونه آدم باشه.
زین رشتهی افکارش رو پاره میکنه" خب چه جور جایی بریم؟؟"
لیام" من که اینجاهارو بلد نیستم. خودت بگو کجا خوبه."
زین" خب خیلی کارا میشه بکنیم. بریم خرید. بریم شهربازی."
لیام" میشه کارایی رو بکنیم که آدمای معمولی انجام میدن."
زین خندش میگیره" اینجور کارا مال آدمای معمولیه دیگه."
لیام" نمیدونم. یه کاری بکنیم که من بتونم دوباره احساس انسان بودن بکنم."
زین گیج میشه. نمیدونه چجوری درخواست لیام رو براورده کنه. چون نمیدونست لیام انسان بودنو در چی میبینه. ولی آروم سری تکون داد و به سمت یه پاساژ بزرگ حرکت کرد.
وقتی ماشین رو پارک کردن لیام نگاهی به آسمون انداخت. پگاسوس آروم پرواز میکرد. از وقتی راه افتاده بودن خیلی از لیام و زین دور نشده بود.
زین یکم به لیام نزدیک شد و گفت" سعی کن عادی رفتار کنی."
لیام تازه حواسش جمع آدمایی که دورش بودن شد. خب خیلی براش سخت بود که بین غذاهاش باشه و اونارو نخوره.
لیام" فک میکنی آسونه؟؟" همینطود کنار همیدیگه وارد پاساژ میشن.
زین" نه. ولی تو میتونی. اوکی؟؟"
لیام نگاهی به زین میندازه و سرش رو تکون میده.
زین" خب چطوره اول از همه بریم برات چند تا لباس بگیریم؟؟"
لیام با لحنی متعجب" لباس؟؟"
زین" آره. که اگر بازم خواستی بیای بیرون راحت باشی."
لیام" من پول ندارم زین."
زین سرشو برمیگردونه و به لیام نگاه میکنه" پس این عمارت و اینارو از کجا آوردین؟؟"
لیام خیلی خلاصه میگه" اون مال زمانی بود که بین آدما بودیم و کار و پول داشتیم ولی آلان نداریم. فقط بعضی وقتایه کم که خیلی احتیاج به پول داشته باشیم میدزدیم. به خاطر سرعت بالامون دزدیدن برامون خیلی راحته."
زین با قیافهای متعجب" واقعا؟؟"
لیام سری تکون میده و میگه" اگر بخوای آلانم میتونم بدزدم. هیچ کی هم نمیفهمه."
زین تند تند دستاشو تکون میده" نه نه. پولای من کافیان. حالا بیا بریم."
لیام نیشخندی میزنه و کنار زین راه میوفته.
YOU ARE READING
Accomplisher (Z.M)
Horror"من میتونم کاملت کنم لیام." "نمیخوام. چون اونم همینو میخواست ولی من نتونستم ازش محافظت کنم، اگر تو روهم از دست بدم..." "من خودم کسیم ک قراره از تو محافظت کنه." [Completed]