4

7.2K 1.3K 411
                                    

Follow your heart but take your brain with you.

دنبال قلبت برو اما عقلتم با خودت ببر.

                                        ***
درحالی که کمد رو میگشت:"هی هوسوک..بیدار شو"

هوسوک توی خواب غر زد و بالش رو روی صورتش گذاشت و با صدایی که به زور از زیر بالش میومد گفت:"بزار بخوابمممم"

کوک تکخندی زد:"یادت رفته؟میخوایم جایگاهمون رو از اون دانشجو جدیدا پس بگیریم"

هوسوک نالید:"ما هر غلطی بکنیم بازم اونا جذاب ترن"

کوک که میدونست هیونگش اینارو میگه که فقط بخوابه،بالش رو از روی صورتش برداشت:"پاشو عه"

هوسوک بلند شد ولی صورتش خواب‌آلود بودنش رو داد میزد.

کوک به صورت هوسوک خندید و از تختش دور شد تا لباس بپوشه

با صدای در فهمید که هوسوک رفته دستشویی.

ناگهان یاد حرف هوسوک افتاد..دندون تیز؟جالب شد.

'حدس میزنم همونی باشه که توی جنگل بود...بخاطر من اومدن پس'



                                     ***
"بخدا اگه ما رو اینجوری ببینن و محلمون نزارن اسکلن اسکل!"
کوک درحالی راه میرفت گفت

هوسوک خندید:"آره والا...نگاه چقدر جذابیم..ولی بازم میگم..دخترا محلمون نزارن حق دارن،اونا خیلی جذابن"

کوک نیشخند زد:"مطمعن نباش هیونگ"

داخل تریا رفتن و با دیدن میزی که دخترا جمع شده بودن دورش ابرویی بالا انداخت.

کوک دست هوسوک رو کشید و سمت میز نزدیک اونا رفتن.

قیافشون معلوم نبود.

یکی از دخترا با دیدن هوسوک و جونگ کوک داد زد:"جونگ کوک اوپا!!هوسوک اوپاااا!!!"

سر بقیه دخترا هم برگشت طرفشون.

خب آره.. اونا فوق العاده جذاب شده بودن ولی کسایی که دور اون میز نشسته بودن جذاب تر بودن.

نصف دخترا طرفشون اومدن و بقیشون پیش اونا موندن.

یکی از اونا که با هوسوک دوست بود برگشت سمتشون با شنیدن اسم 'هوسوک'

لبخند زد و بلند شد و سمت میز اونا رفت:"هوسوکی!"

هوسوک با دیدن جیمین لبخند زد:"جیمینی! حالت چطوره؟"

جیمین پشت میز اونا نشست و سمت دخترا برگشت:"میتونید کمی تنهامون بزارید؟"

دخترا با گفتن:"چشم اوپا"از میز دور شدن.

جونگ کوک به جیمین محل نمی‌زاشت و این باعث میشد جیمین حرص بخوره.

کوک از پشت میز بلند شد:"چی میخوری هیونگ؟"

🍷 Dancing In The Dark_VKOOK 🍷Where stories live. Discover now