"هی دونگسنگای من"
نگاهشون به سرعت برگشت به سمت صدا"س-سوکجین؟"
هوسوک با تعجب لب زداون طرف یونگی و جیمین آروم عقب رفتن
جیمین زمزمه کرد:"سگا اومدن"یونگی آهی کشید و بهش خیره شد
میدونست سوکجین تنها نمیاد
"هیونگ؟خودتی؟"
جونگ کوک شوکه گفتسوکجین سرشو کمی کج کرد و لیسی به لبش زد:"آره... خودمم"
هوسوک و جونگ کوک هنوز شوکه بودن
"کجا...بودی تمام این مدت؟؟"
هوسوک پرسیدسوکجین نیشخندی زد:"پیش عشقم"
"همون یارو..؟"
جونگ کوک آروم پرسیدبوی بدی رو از سوکجین حس میکرد که به دلیل نا معلومی اذیتش میکرد
چند بار نزدیک بود عوق بزنه
یکمی عقب رفتسوکجین نگاهش بهش افتاد و پوزخند زد
"اوه کیم وی پیدات کرد...ویکتور...ویلیام...چی صداش کنم؟"
صدایی از پشتشون گفتیونگی و جیمین با فهمیدن این که کی پشتشونه خشکشون زد
نامجون؟
فکرشو نمیکردن خودشو نشون بده...
حداقل الانحالا که میدونستن جونگ کوک یه انسان نیست و فرشته است صددرصد خیلیا دنبالش بودن
ولی اون متعلق به خونآشاما یا بهتره بگم متعلق به تهیونگ بودهمه برگشتن سمتش
"اوه تو باید جونگ کوک باشی...جین راجبت گفته بود..فرشته... اوممم...فرشته ها باتمای خوبی هستن درسته؟هرزه ی خوبی برای کیم وی شدی"
نامجون گفت و نیشخند زدجونگ کوک و هوسوک نمیدونستن چه خبره
یعنی کوک یه چیزایی میدونست ولی نمیفهمید چه ربطی به اینا داره؟
هرزه؟"اوه ببین خودشم اومد"
نامجون با همون نیشخند گفت و همه برگشتن سمتی که اشاره کرده بودبا دیدن تهیونگ که با قدم های آروم سمتشون میاد تعجب کرد
چطور انقدر زود...؟
آها یادش نبود اونا ومپایرنJungkook.P.O.V:
تهیونگ نگاهش به من افتاد و ..خب چیز خاصی از چهرش دستگیرم نشد
نگاهش جوری بود که انگار میتونه روحمون رو ببینه.
خیلی با دقتسمت من اومد و کنارم ایستاد
سر تا پامو نگاه کرد و برگشت سمت نامجونپوزخند محوی زد:"اوه ما اینجا دوتا توله سگ هار داریم"
نامجون دندوناشو بهم فشار داد:"ما هم اینجا سه تا جنازه داریم"
هوسوک گیج بود
برگشتم سمتش و لب زد:'چه خبره؟'آروم گفتم:"برات توضیح میدم"
سر تکون داد و با گیجی بهشون خیره شد
YOU ARE READING
🍷 Dancing In The Dark_VKOOK 🍷
Vampireجونگ کوک حتی تصورش هم نمیکرد زندگیش اینجوری بشه🍷✨ *** Couple:Vkook-Sope-Hopemin genre: Romance- Supernatural - Smut-Vampire