11

5.8K 1K 176
                                    

"هی دونگسنگای من"
نگاهشون به سرعت برگشت به سمت صدا

"س-سوکجین؟"
هوسوک با تعجب لب زد

اون طرف یونگی و جیمین آروم عقب رفتن
جیمین زمزمه کرد:"سگا اومدن"

یونگی آهی کشید و بهش خیره شد
میدونست سوکجین تنها نمیاد
"

هیونگ؟خودتی؟"
جونگ کوک شوکه گفت

سوکجین سرشو کمی کج کرد و لیسی به لبش زد:"آره... خودمم"

هوسوک و جونگ کوک هنوز شوکه بودن

"کجا...بودی تمام این مدت؟؟"
هوسوک پرسید

سوکجین نیشخندی زد:"پیش عشقم"

"همون یارو..؟"
جونگ کوک آروم پرسید

بوی بدی رو از سوکجین حس میکرد که به دلیل نا معلومی اذیتش میکرد

چند بار نزدیک بود عوق بزنه
یکمی عقب رفت

سوکجین نگاهش بهش افتاد و پوزخند زد

"اوه کیم وی پیدات کرد...ویکتور..‌.ویلیام...چی صداش کنم؟"
صدایی از پشتشون گفت

یونگی و جیمین با فهمیدن این که کی پشتشونه خشکشون زد
نامجون؟
فکرشو نمیکردن خودشو نشون بده...
حداقل الان

حالا که میدونستن جونگ کوک یه انسان نیست و فرشته است صددرصد خیلیا دنبالش بودن
ولی اون متعلق به خون‌آشاما یا بهتره بگم متعلق به تهیونگ بود

همه برگشتن سمتش

"اوه تو باید جونگ کوک باشی...جین راجبت گفته بود..فرشته... اوممم...فرشته ها باتمای خوبی هستن درسته؟هرزه ی خوبی برای کیم وی شدی"
نامجون گفت و نیشخند زد

جونگ کوک و هوسوک نمیدونستن چه خبره
یعنی کوک یه چیزایی میدونست ولی نمی‌فهمید چه ربطی به اینا داره؟
هرزه؟

"اوه ببین خودشم اومد"
نامجون با همون نیشخند گفت و همه برگشتن سمتی که اشاره کرده بود

با دیدن تهیونگ که با قدم های آروم سمتشون میاد تعجب کرد
چطور انقدر زود...؟
آها یادش نبود اونا ومپایرن

Jungkook.P.O.V:

تهیونگ نگاهش به من افتاد و ..خب چیز خاصی از چهرش دستگیرم نشد

نگاهش جوری بود که انگار میتونه روحمون رو ببینه.
خیلی با دقت

سمت من اومد و کنارم ایستاد
سر تا پامو نگاه کرد و برگشت سمت نامجون

پوزخند محوی زد:"اوه ما اینجا دوتا توله سگ هار داریم"

نامجون دندوناشو بهم فشار داد:"ما هم اینجا سه تا جنازه داریم"

هوسوک گیج بود
برگشتم سمتش و لب زد:'چه خبره؟'

آروم گفتم:"برات توضیح میدم"
سر تکون داد و با گیجی بهشون خیره شد

🍷 Dancing In The Dark_VKOOK 🍷Where stories live. Discover now