Part 11

2K 306 9
                                    

پیر مرد گفت
شماها جفت هستین بهتون تبریک میگم و به کامل شدن ماه هم چیزی نمونده و این بهترین موقع برای جفت گیری  هست.
و رفت

تهیونگ حالا با تمام وجودش کوک رو توی بغلش گرفته بود  .

تیهونگ با خوشحالی زیاد گفت
+این عالیییه میدونستمممم ،میدونستم تو مال منی .واین بهترین موقع چون چیزی به کامل شدن ماه نمونده

_نههههه ته نههه باز من باید بلنگم و اون جوجه کوچولو سرم بخنده
و پشت سرش رو خاروند

+جوجه کوچولو!!؟اون وقت کیه اون فرد ؟؟؟

_اوه من با این اسم معرفیش نکردم بهت
منظورم جیمین بود

+اسم خوبی براش گذاشتی  خیلیم بهش میاد
و خندید

_استاد کیم بهت اخطار میدم که اینو جلوی خودش نگی

+اوه انقدر خطرناک ؟؟!

جانگکوک خندید و گفت
-اره

+کوک بدو بریم که نزدیکه ماه کامل بشه و خودتم میدونی اکه بیرون باشم مجبورم تبدیل بشم پس بزن بریم تا دیر نشده‌.

و از معبد خارج سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردن .
تو مسیر راه باهم کلی حرف زدن و خوشحالی کردن

بعد از رسید به خونه سمت اتاق مشترکشون حرکت کردن
تهیونگ سکوت رو شکست وبا مهربونی  گفت
+کوک من معذرت میخوام میدونم که قرارع امشب درد زیادی رو تحمل کنی

_هئیی من ضعیف نیستم استاد کیم تازه بخاطر تو هر چیزی رو تحمل میکنم

با این حرف کوک،تهیونگ به سمتش رفت و شروع به بوسیدن لباش کرد
به طرف تخت هلش داد و باهم روی تخت افتادن
سرش رو به گوش کوک نزدیک کرد و با صدایی بم گفت

+دیدی بالاخره مال من شدی
کوک لبخندی زد و گفت
_توام مال من شدی

کوک یواش یواش دکمه های پیراهن ته رو باز کرد
و از تنش در آورد

تهیونگ هم سریع لباسای کوک رو از تنش در آورد

سمت شلوارش رفت و با باکسرش در آورد
و مثل پسر کوچیک تر لخت شد
و دوباره شروع کرد به بوسیدن کوک
و جانگکوک هم با تهیونگ همکاری کرد
ته به سمت گردن کوک رفت و شروع کرد به مکیدن   اون نقطه شیرین  و تاجایی که کبودش کرد .
نیپلای کوک رو محکم مکید
_ااه...ت....ته 
کوک دستاش رو توش موهاش تهیونگ فرو کرد .

با دوتا دستاش سر تهیونگ رو ب خودش نزدیک کرد و دوباره شروع به بوسیدن لباش کرد

جانگکوک سریع جای خودش رو با تهیونگ عوض کرد و روش نشست که تهیونگ آهی از روی لذت کشید
+کوک داری چیکار میکنی؟؟
نیشخندی زدو گفت
_چیه نکنه یادت رفته توام باید مارک بشی استاد
تهیونگ خندید و گفت

The best mistakeWhere stories live. Discover now