Part18

2.1K 320 38
                                    

یونگی داشت با مسئول مزایده حرف میزد و بهش میگفت که
شرکت ماهم میخواد امسال شرکت کنه و ما یه طراح داریم که میتونه کارمونو راه بندازه
پس اسم ماهم تو لیست بزارید خسته نباشید خدا نگهدار.

بعد گذشت چند ساعت تهیونگ اومد شرکت و یونگی تمام اتفاق های امروز رو براش توضیح داد
تهیونگ گفت
-خوبه باید حواسمون باشه حریف مرموزی داریم
+اره از دست اون هر کاری بر میاد فقط یه هفته وقت داریم باید به طراح بگیم که زودتر کارشو شروع کنه
تهیونگ تلفن کنار دستشو برداشت و با منشیش تماس گرفتو گفت به طراح بگو بیاد

*قربان توماس منتظر اجازه شما هستن
-میتونه وارد شه
=بله قربان من در خدمتم با من امری داشتین
-اره میخوام که زود تر کارای طراحیتو شروع کنی از حالا تا 6روز اینده وقت داری
=بله من شروع کردم از قبل 1 روز قبل از مزایده بهتون تحویل میدم که طرح به اسم خودتون باشه و قردادو فسخ میکنم  باید به کشور خودم برگردم.
تهیونگ نگاه مشکوکی کرد و بهش گفت میتونی بری
تهیونگ روبه یونگی کردو گفت
-اون چطور کارو شروع کرده وقتی که ما هنوز بهش نگفته بودیم که تو مزایده شرکت کردیم
+من نمیدونم ولی بهتره که فعلا بهش اعتماد کنی چون چاره دیگه ایی نداریم


نامجین


نامجون بعد از اتفاق اون شب احساس کرد که جین بهش نزدیک تر شده

نامجون در حال کتاب خوندن کنار شومینه بود که جین اومد رو پاهاش نشست ولپشو نزدیم لبای نامجون کرد نامجون لبخندی زد و محکم لپای جینو بوسید

نامجون با خوشرویی گفت
-چیشده عزیزم؟؟

جین اخم کیوتی کرد و لباشو داد جلو
+بعد از اینکه ازسرکار اومدی یه سره داری کتاب میخونی خب یکمم به من توجه کن

نامجون خندش گرفت
-تو..توالان داری به این کتاب بی گناه حسودی میکنی ؟؟ها؟؟
+نخیرم کی گفته
و خودش رو بیشتر به نامجون فشار داد
نامجون لبخندی زد و دوباره مشغول کتاب خوندن شد

جین پوفی کردو گفت
+نامجونااا چشمات خسته میشه بسته بیا بریم بخوابیم

نامجون وقتی دید حریف جین نمیشه کتاب رو بست و گذاشت کنار
-باشه عزیزم بریم

و باهم سمت اتاق حرکت کردن

نامجون طبق عادتش حوله رو برداشت و رفت تا دوش بگیره

حوله رو دورش پیچید و رفت بیرون سمت کلوزت رفت باکسرش رو پوشید خواست شلوارک انتخاب کنه که دستایی دور کمر برهنش حلقه شد و اونو از پشت بغل کرد 
دستشو روی دست جین که دورش حلقه بود گذاشت
جین هم سرش رو از پشت توی گردن نامجون قایم کرد
نامجون هم لبخند قشنگی زد که چالاش معلوم شد

-عزیزم چیزی شده ؟
+نه
و گردن نامجون رو بوسید
-نکن جین اینجوری کار دست خودت میدیا ،دیوونم نکن

The best mistakeWhere stories live. Discover now