Part 12

2K 325 18
                                    

تهیونگ بعد از اینکه صبح بلند شد به سمت حموم رفت تا دوش بگیره از درد کتفش یکم کم شده بود  خودش رو شست و حوله دور خودش پیچید و از حموم خارج شد.

روی تخت نشست و دستش رو توی موهای نرم کوک برد
که جانگکوک یه کوچولو تکون خورد و کم کم چشماش رو باز کرد

+اوه عزیزم ببخشید بیدارت کردم .خوبی ؟؟درد داری ؟؟؟

_درد دارم ته ولی نه به اندازه دیشب .

+خوبه

گفت و پیشونیه جفت خوناشامِش رو بوسید .
بلند شد رفت سمت کمد لباسش  تا لباسش رو عوض کنه و بره دانشگاه .

چشم کوک به مارک تهیونگ خورد که علامت خودش خیلی کوچیک تر و پایین علامت تهیونگ بوده ،درصورتی که مارک جفت ها باید کنار هم و هم اندازه باشه .

با صدایی که توش ترس مشخص بود تهیونگ رو صدا کرد
که تهیونگ نگران برگشت سمتش

+چ..چیشده کوک؟؟دردت زیاد شدهه؟؟؟؟

_ن...نه

با نگرانی رفت سمتش و روی تخت کنار جانگکوک نیست
و دستش رو گرفت

+پس چیشده عزیزم

_مارکت....مارکت چرا شبیه بقیه نیست چرا علامت من کنار علامت تو نیست زیر علامتت و کوچیکتره

با تعجب گفت
+چیییی؟؟؟؟!!
با عجله سمت اینه توی اتاق دویید و بزورم که شده پشتش رو نگاه کرد

با دیدن مارکش نگرانیش بیشتر شد آخه چه دلیلی می‌تونه داشته باشه .

به طرف کوک رفت باید مارک اونم میدید
جانگکوک که فهمید قصد الفاش چیه
خودش برگشت

+اوه...کوک برای توام دقیقا شبیه منه 

_یعنی...یعنی چیه آخه چرا اینجوریه. اون ....اون پیر مرده خودش ،خودش گفت که ما جفتیم .پس این چیه

+هیششش آروم باش کوک ما جفتیم فقط باید دوباره بریم اونجا ببینیم دلیل این چیه

_ب..باشه

جانگکوک که تازه چیزی یادش اومده باشه یهو گفت
_راستی ...اون ..اون سنگام سنگ مرکزی نچسبید من دیدم که نچسبید اونقدر خوشحال بودم که بهش توجه نکردم

+اوه آره ...بعد اینکه دانشگاه تموم شد میام دنبالت بریم معبد .

تهیونگ به ساعتش نگاه کرد سریع سمت کمد لباس رفت لباساش رو پوشید موهاش رو مرتب کرد عطر مخصوص خودش رو زد

به سمت جانگکوک رفت لبش رو نرم بوسید

+من دیگه برم دیر شد... خدافظ

+مواظب خودت باش زیاد به کتفت فشار نیار

+باشه عزیزم توام مواظب خودت باش قرصارو گذاشتم توی کشو کنارت سرحال شدی حتما بخور دردت کمتر میشه .

The best mistakeDove le storie prendono vita. Scoprilo ora