تیهونگ هم برای خودش صندلی آورد و کنار جانگکوک نشست
جانگکوک چرت میزد و تهیونگم داشت کتاب میخوند که صدای گریه سانگ در اومد
سریع بلند شد
دستش رو مثل حالت سکوت روی لبش گذاشت
_هیسسسس...خواهش میکنممممم...بقیه خوابننن....هیسسسسس
سانگ یهو خندید
_هی هی وایستا ببینم منو مسخره میکنی بچه پرو الان داری به من میخندی هاااااابا خنده گفت و پسرش رو بغل کرد
_شیطون عوضیی ....اوه نگاه کن یانگم بلند شد کههههجیمین با صدای خواب آلودی گفت
+کیم تهیونگ خیلی سروصدا میکنی ... جانگکوک خیلی خسته بوده که از سرو صدای تو بلند نشدهتهیونگ برگشت سمت امگای کیوتش که با اخم کیوت تری بهش نگاه میکرد
_ببخشید عزیزم ....حالت خوبه
جیمین لبخند شیرینی زد
+اره خوبم
_خوبه این شیطونن رو بگیر تا من برم بگم پرستار بیاد چکت کنه ...در ضمن فکر کنم گشنشه
+باشهتهیونگ رفت و جیمین هم لباسش رو داد بالا تا به آلفا شیطونی که الان تو بغلش میخندید شیر بده
+هی وروجک من نگاهت میکنم یاد جانگکوک میوفتم ...بیا بیا بخور که فکر کنم خیلی گشنت باشه عزیزم
پرستار اومد وضعیت جیمین رو چک کرد و رفت تهیونگم شرکت براش کار پیش اومد و رفت .
همچنان سانگ داشت شیر میخورد
جیمین سرش رو برگردوند که چشمش به یانگ خورد که خیلی آروم داشت نگاهش میکرد ،نگاهاش به جیمین آرامش کامل رو میداد+یانگم تو بر عکس این دوتا خیلی آرومی ..ببینم تو گشنت نیست
انقدر محو یانگ شده بود که متوجه نشد سانگ دیگه به کارش ادامه نداده و خوابید
+اوه خوابیدی عزیزم
نگاهی کرد به جانگکوک
+جانگکوک..... جانگکوک..... جانگکوکییی
-هوم
+بلند شو تنبل
-چی شده جوجم چیزی لازم داری
+میشه سانگ رو بزاری سر جاش رو یانگ رو بهم بدی
-باشه عزیزم
بلند شد و کاری که جیمین ازش خواست رو انجام داد
-جوجم چیزی نمیخوری
+چرا خیلی گشنمه
-پس الان به دد میگم ،گفت وقتی گشنت شد بهش بگم
+باشهبعد از چند دقیقه براشون غذا آوردن ...غذا رو خوردن و منتظر شدن تا تهیونگ بیاد
دد گفت
از اونجایی که جیمین زیاد اذیت نشده میتونه حرکت کنه و مشکلی هم وجود نداره ، میتونین همین الان هم بریم خونه و اینجا نمونین تصمیم با خودتونه ولی من نظرم اینه که امشب بمونین فردا برین+باشه دد تهیونگ بیاد بهش بگم
دد گفت
باشه عزیزم ...من میرم راحت باشید-جوجه
جیمین بهش نگاه کرد
-سو بلند شده
+بیارش بهش شیر بدم
-باشه
پیشونیش رو بوسید و گذاشت توی بغلش جیمین
-ولی جیمین کاری که اینا میکنن دست درازی به اموال منو تهیونگه
جیمین خندش گرفت
+فکر میکنم دیگه منو باید بین سه نفر دیگه هم تقسیم کنین
جانگکوک لبش رو آویزون کردو گفت
-این خیلی نامردیه جیمین
جیمین خودش رو جلو کشید و لب جانگکوک رو بوسید
+باید عدالت رعایت بشه دیگه نه !!؟
-خیر رعایت نمیشه
اشاره کرد به یانگ و ادامه داد
-ایشون همین الانشم داره مارو با چشماش قورت میده و مشخصه که سهم بیشتری هم ازت میبره ببین کی گفتممم.
![](https://img.wattpad.com/cover/253173109-288-k228270.jpg)
YOU ARE READING
The best mistake
Randomبا استرس به دستِ پیرمرد خیره شده بودن. پیر مرد بعد از چندبار بررسی سنگ ها ،از بالای عینکش به زوجی که امیدوارانه بهش چشم دوخته بودن و منتظر نتیجه بودن نگاه کرد. چندبار با خودش مرور کرد که دقیقا چی باید بهشون بگه و کلمات رو تو ذهنش تکرار کرد. ایستاد...