هر شیش نفر به تخت دو نفره جیمین نگاه میکردن و قبولم نکرده بودن که توی اتاق مهمان هم بخوابن میخواستن همه باهم باشن
+خب کیا رو تخت میخوابن؟؟؟!ظرفیت سه نفر رو داره
یونگی گفت
×نه بهتره که دو نفر بخوابن اینجوری جین اذیت نمیشه+باشه
جیهوپ گفت
منو جین هیونگ روی تخت میخوابیم+اوکی پس ...
به سمت خدماتکارا که هر کدوم جای خواب توی دستشون بود کرد
ادامه داد
+همینجا ردیف چهارتا بزاریدکارشون که تموم شد جیمین گفت
+ممنونم ازتون حالا برید استراحت کنیدتهیونگ گفت
_خببببب پس شب بخیر
و شیرجه زد تو رخت خوابشجیمین بین تهکوک و تهیونگم اون طرفش یونگی خوابید
جیمین یهو روی جانگکوک خیمه زد
×یااااااااااا جیمین کلی آدم اینجاست
+هیونگ کاری نکردم که فقط میخوام اینجا بخوابم همین
گفت و سرش رو گذاشت روی سینه جانگکوک
جانگکوک گفت
جای خواب خوبی پیدا کردیا+اره خیلی خوبه
کم کم همه خوابشون برد
*بلند شییییییییننننننن
جیمین یک متر از خواب پرید و به پاپاش نگاه کرد
+چیشدههههمه همدیگه رو گنگ نگاه میکردن
*بلند شییین دست و صورت بشورین صبحانه بخورین
بعدش خونه تمیز کنین بزارید این خدمتکارا یکم استراحت کنن سریع روز تعطیل بیکار نشینین+پاپا
*حرف نباشه جیمین ولی بخاطر جین دو ساعت دیگه بهتون وقت میدم که بخوابین
+ممنون پاپا
دوباره همه مثل جنازه خوابیدن
پاپا خندش گرفت از در اتاق بیرون رفت تا بخوابندوساعت بعد
*ببببییییییدااااررررر شید
خدای من بزار بخوابیم
+پاپا
*بلههههه جوجه من
+میخوام بخوابم
*جوجه تنبل پاشید ببینم
پاپا همرو بلند کرد بهشون صبحانه داد به جین گفت رو مبل بشینه
به بقیه هم داشت میگفت که چیکار کنن همه سراشونو با دستمال بستن
*کوک این دستمال مال تو پنجره هارو پاک کن
ته این تِی مال تو تی بکش
-من تی بکشم
*من بکشم!!!؟
جیمین اینو بگیر گرد گیری کن
یونگی جارو بزن
جیهوپ ظرفای صبحانرو بشور
*ببینم کدوم بهتر کار میکنید میخوام دامادمو انتخاب کنم
+یاااااا پاپا
همه با قیافه در مونده به پاپا نگاه میکردن
15مین از تمیزکاریشون میگذشت
که پاپا براشون ابمیوه آورد
*بچه ها بیاین بخورید خنک شید
جین کلی به قیافه هاشون میخندید مسخره میکرد
/کی فکرشو میکنه که بچه های گروه بزرگ دارن خونه تمیز میکنن
تهیونگ بزرگ، یونگی بزرگ یکی تی میکشه یکی جارو میزنه
*جین عزیز تو الان حامله ای وگرنه اینجا بودی ،خب زود تموم کنین باید حیاطم بشورید
همه باهم نهههههههههههههه
![](https://img.wattpad.com/cover/253173109-288-k228270.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
The best mistake
Diversosبا استرس به دستِ پیرمرد خیره شده بودن. پیر مرد بعد از چندبار بررسی سنگ ها ،از بالای عینکش به زوجی که امیدوارانه بهش چشم دوخته بودن و منتظر نتیجه بودن نگاه کرد. چندبار با خودش مرور کرد که دقیقا چی باید بهشون بگه و کلمات رو تو ذهنش تکرار کرد. ایستاد...