Part30

2.5K 307 37
                                    

جانگکوک خندید گفت
*اره،خوابه دلم نمیاد بلندش کنم

_باشه عزیزم الان میام

گفت و قطع کرد

با لبخند گفت
*انقدر رومون اثر داری جوجه پرو

تهیونگ پیام داد که رسید

جانگکوک یکی از دستاش رو زیر زانو و اون یکی رو زیر گردن جیمین گذاشت و خیلی راحت بلندش کرد

*اوه وزن پر رو داری

و رفت سمت در ، ماشین تهیونگ رو دید
رفت سمتش در پشت رو باز کرد و جیمین رو گذاشت پشت وسایلشون هم  کنار جیمین گذاشت
و خودشم رفت جلو کنار آلفاش نشست

_سلام جانگکوکم

*سلام ،بزن بریم کهههههههه امشب با ارزش ترین داراییمون پیشمونه

_اره ،جیمین ،فقط برای منو تو

جانگکوک وسایل رو برداشت و درو باز کرد تهیونگم جیمین رو بغل کردو رفتن سمت در ورودی خونه
کوک جلو تر رفت در خونه رو هم باز کرد و وسایل رو همون جا روی کاناپه انداخت .

*ببرش توی اتاق منم یچیزی درست کنم بخوریم

_باشه

تهیونگ رفت سمت اتاق که دید جیمین آروم چشماش رو باز کرد

_جیمینم ،خوب خوابیدی ؟؟

جیمین گیج به تهیونگ نگاه کرد
تهیونگ جیمین رو روی تخت گذاشت
_هر موقع سرحال شدی برو دوش بگیر بعد بیا یچیز بخوریم ،منم برات لباس میزارم.

خواست بره سمت کمد لباساش روعوض کنه که جیمین دستش رو گرفت

_جانم عزیزم

جیمین دستش رو باز کرد
تهیونگ که منظورش رو فهمید لبخندی زد و روش خم شد و جیمین
دستاش رو دور گردن تهیونگ حلقه کرد و محکم بغلش کرد

تهیونگ بینیش رو روی پوست گردن جیمین کشید و گفت

_بدجور منو معتاد رایحت کردی جیمین

خیلی آروم گفت
+فقط رایحم؟؟

_نه

+خب؟

تهیونگ خنده ای کرد این کوچولو چی میخواست از زبونش بشنوه

_جیمینم من معتاد وجودتم

و گردن جیمین رو بوسید

و جیمین هم نخودی خندید

حلقه دستش رو از دور گردن تهیونگ باز کرد

+حالا میتونی به کارت بررسی
تهیونگ پیشونی جیمین رو بوسید
_چشم جیمینم

جیمین هم کامل حواسش به حرکات تهیونگ بود
وقتی کت و پیراهنش رو در آورد جیمین محو عضله های شکم آلفا شد و آب دهنش رو بزور قورت داد

The best mistakeWhere stories live. Discover now