Part 25

2.2K 303 48
                                    

ساعت تقریبا 9 صبح بود و یونگی هنوزم داشت کتاب میخوند .

جین صبحانه درست کرده بود و رفته بود توی اتاق که یهو نامجون جین و انداخت روی تخت و روش خیمه زد لباشو به لبای جین رسوند مشغول بوسیدنش شد مک های محکمو صداداری میزد جین حین بوسه لبخندی زد ودستاشو دور گردن نامجون حلقه کرد تا بوسشون عمیق تر بشه نامجون زبونشو وارد دهن جین کرد زبونشومیمکید و روی هم سر میداد سرشو فاصله داد و به زیر گوش جین رسوند بوسه ای به گوش جین زد و اونجارو میمکید که صدای اه جینو شنید لبخندی زد

-جین بهم اجازه میدی تو رو برای همیشه مال خودم کنم هوم ؟؟اگر الان بهم بگی کاری نکن دیگه کاری نمیکنم.

+من همین الانم برای توام نامجونم

نامجون حیرت زده محکم جینو بغل کرد شروع کرد به در اوردن لباساشون اول بولیز جینو در اورد بعد مال خودشو شلوارم همینطور وقتی به باکسر رسید متوجه استرس جین شد کنارش دراز کشید و بغلش کرد
- هیچی نیست عزیزم مشکلی پیش نمیاد
جین سرشو تکون داد دستاشو دور گردن نامجون حلقه کرد
دستاشوحالت نوازش وار روی کمر جین کشید و تا باسنش برد یواش باکسرشو پایین کشید جین بهش اجازه دیدو نمیداد محکم بغلش کرده بود.
-جین نمیخوای گردنمو ول کنی
جین دستاشو شل کرد نامجون نگاهی بهش کرد لبخند زد
- خیلیم خوشگلی
+یااااا نامجونا
بلند شدو نشست که نامجون با تعجب نگاش کرد خودشو نزدیک برد و دستاشو دو طرف باکسر نامجون گذاشت پایین کشید
+واو این زیادی بزرگه
-هوم دوسش نداری؟!!

جین لبخند خجالتی زد و دراز کشید نامجون به طرف نیپلاش رفت مک محکمی زد که صدای جین در اومد
.آآآههههه
به سمت نیپل سمت چپش رفت و گازی ازش گرفت که جین تو موهاش چنگ زد سرشو پایین تر برد به شکم جین بوسه زد به دیکش نگاهی کرد و سرشو بوسید
+ن..نام..آهه..نامجونن

نامجون با لبخند رضایت بخشی خیلی سریع جینو چهار دستو پا کرد
+نامجون میخوای چیکار کنی!!!!؟
که زبون خیس نامجونو روی ورودیش حس کردو جیغ نه چندان مردونه ای زد
-جین یواش تر تو که نمیخوای کسی صداتو بشنوه

در صورتی که یونگی تمام مدت داشت میشنید و یه هدفون تو گوشش گذاشت تا معاشقه دوستاشو نشنوه.

نامجون با زبونش لیسی به ورودی جین زد که جین دستاشو روی دهنش گذاشت
مکی به ورودیش زد و بعد زبونشو با فشار وارد کرد
. +آهه آه آه
نامجون چند بار زبونشو داخل بیرون کرد بعد جین رو دوباره به حالت اول برگردوند
از میز کنار تخت لوبی برداشت ، اول کنار جین به پهلو دراز کشیدو اونو بغل کردو پاهای جینو روی پهلوش گزاشت تا از هم فاصله پیدا کنه جینیو دید که از شدت نیاز بیحال شده دستاشو به مقدار زیادی لوب اقشته کرد و مقداریشم روی مقعد جین ریخت
+هیییس سرده
نامجون دستاشو روی دیک جین گزاشت و به سرش فشاری واردکرد
.آه آه
انگشتاشو روی خط دیک جین میکشید و طول تمام رگ های جینو تی میکرد وقتی حس کرد جین داره میاد دستاشو برداشت و دیک خودشو چرب کرد
پیشونیه جین رو بوسید و بند اول انگشت اشارشو وارد کرد جین دستاشو محکم دور گردن نامجون حلقه کرد و زیر گوشش گفت
+نامجونا یواش باشه تو..تو....توکه میدونی اولین بارمه 
-اره زندگی حواسم هست ..نترس 
و بند دیگه ای واردش کرد که منقبض شدن بدن جینو حس کرد انگشتشو کامل وارد جین کرد که جین داشت دستاشو پس میزد
-جین نباید انگشتامو پس بزنی

The best mistakeWhere stories live. Discover now