My crush in the bar?!5(kookv)

1.2K 149 21
                                    

● present time

tea pov"

_همینجوری میخوای نگاهم کنی؟!.هعی..تههه..کجایی؟
+هوم؟چی شده؟
_دوساعته بهم زل زدی...
با لبخند شیطون نگاهم میکرد...
_چیه باز میخوای ترتیبتو بدم؟!
یدونه با بالشت زدم تو سرش تا بلکه مخش تکون بخوره...
+خیلی بی حیایی کوک😒
_آخخخخخ..ملاجمممم
عع خب دوست پسرمی دیگه..دلم میخواد باهات کارای خاک برسری بکنم..مشکلیه؟
+از دیشب جای سالم تو بدنم نزاشتی مرتیکه..مگه برده گرفتی..با اون قیافه ی مَکُش مَرگت به من نگاه نکناااا.. اولین بار همینطوری خرم کردی...
خودشو نزدیکم کردو گردنمو بوسید...
_هووم...بده خر شدی؟
+کووک...
_چیه ته چیه؟!بوسم نکنم؟
پقی زدم زیره خنده که حرصش گرفت..ولی بعد یه مین قیافش از حالت گوجه به یه خرگوش شرورجهش یافته تغییر پیدا کرد و با همون حالت یه چی پرسید که تا فیخاله دون سرخ شدم...
_بریم حموم؟😈
+هااااا؟دیگه چی؟
_عاااا ته من که همه جاتو دیدم..دیگه چیز جدیدی نیست که خجالت میکشی...
+تو سرت...
انقدر خندیده بود که لپاش کاملا سرخ شده بود..آروم جوری که نشنوه زمزمه کردم...
+توش باشه بخندی...
_عی بیبیه بیتربیت...
+هااا؟تو چطوری شنیدی؟!
_الا بهت میگم چجوری...
اومد رومو شروع کرد قلقلک دادنم...
+عایش نکن کوک..کوک الا نَم میزنما...نکنننننن
_بعدا باید خودت خرابکاریتو درست کنی...
دست از قلقک دادنم ور نداشت ک بلند داد زدم...
+کمکککککک...کمکککک یکی کمکم کنهههههه..عیییی داااااد عی فلک...
کوک که دید دارم سلیطه بازی در میارم سریع دستشو گذاشت رو دهنم...
_هیسسسس..دیوونه..چرا هوار میزنی؟!
داشتم زیره فشار دستش حرف میزدم ک گفت...
_دهنتم بگیرم..باکونت کارتو میکنی!
با این حرفش این من بودم که داشتم تختو گاز میزدم...
که یهو در باز شدو کله بچه ها که داشتن مارو نگاه میکردن اومد تو...
چشمام تو صورت تک تکشون چرخید..نامجون با ابروهای بالا رفته مارو نگاه میکرد..شوگا با لبخند کجش به کوک میفهموند کارای خاک بر سریتون صداش زیادی زیاده..هوسوک دستاشو جلو چشاش گذاشته بود و اما جیمین که با چشمایه برق برقی نگاهمون میکرد...
+داشت قلقلکم میداد..بیخیدا:>
جیمین خندیدو گفت...
▪︎هوووم ادامه بدید ما مزاحم عملیاتای نظامیتون نمیشیم:>
کوک که تا الان از شدت شوک ساکت مونده بود بالاخره به حرف اومد..
_چیزهه..ک.کار بدی نمیکردیم...
همگی از مدل حرف زدنشو قیافش زدیم زیره خنده که اینبار لیدر گفت...
^ماکه چیزی نگفتیم..به کاره خوبتون ادامه بدید..فقط زیادی کار خوب نکنید که ته سره تمرین نتونه تکون بخوره...
کوک برعکس تصورم سیوشیشتاشو انداخت بیرونو گفت...
_خیالت راحت نوعه نو تحویل میدمش😁
با پا زدم تو دلشو بی حیایی نثارش کردم...
نامجون قبل رفتن با قیافه ی ترکیده برگشتو منو نگاه کرد...
^ثوابتونو زود تر بکنین که مثل همیشه دیر نرسید...مخصوصا تو ته...
چشامو ازش گرفتمو به سقف نگاه کردم...
+هوا چینگَده قیشنگه...
سری تکون دادو رفتن...
_دیدی آخر آبرومونو با کولی بازیت بردی؟
لبخند دندون نمایی تحویلش دادم😁
_پاشو..پاشو بریم حموم دیگه..قول میدم زیاد شیطونی نکنم...
+هعیی باشه...
با گفتن این کلمم سریع از جاش بلند شدو منو انداخت رو کولش..
+عای چیکار میکنی..خودم پا دارم...
_هوم خوب شد گفتی..نمیدونستم...
+الا بدون!
.
.
《May 2019》.

تو برزیل اجرا داریم..یکم استرس دارم..تا الا بیرون از کره اجرا نداشتم..تو ماشین نشسته بودیم به بیرون زل زده بودم و لبامو میخوردم...
_نکن
+هوم؟
انگشتاشو لای انگشتام گذاشتو دستمو فشار ریزی داد..اون یکی دستش و سمت لبام آوردو از لای دندونام جداشون کرد...
_اینجوری نکنشون...
+استرس دارم..ا..اگه ازم خوششون نیاد چی؟
_ هی اروم باش پسر...اونا عاشقت میشن....
.
تو بک استیج بودیم و بچه ها متوجه ی استرس من شده بودن و هوامو بیشتر داشتن..همشون سعی میکردن یجوری آرومم کنن...
بالاخره زمانش رسید..
قرار بود بچه ها برن بالا و بعد از حرف های لیدر من برم..که همونم شد..آروم آروم از پله ها بالا رفتم و وقتی آرمیا منو دیدن..موجی از صداها به گوشم خورد...
نمیدوستم چیکار کنم که میگن آدمو موقع شیرموز خوردن سگ بگیره ولی جو نگیره با نیش باز براشون دست تکون دادم که باز جمعیت ترکید..نیاز به معرفی نبود اما باز خودمو معرفی کردم و آهنگ پلی شد...
.
.
خسته شده بودم ‌و بدنم کلی عرق کرده بود..ولی بعد از کلی استراحت به سمت ماشینا رفتیم که سیلی از طرف دارا و خبر نگارا که منتظر ما بودن ...
هرجور که بود وارد ماشین شدیمو به سمت هتل رفتیم...
.
+آخیششششش هیج جا اتاق آدم نمیشه..برم حموم بیام برم پیش کوک:>
.
دره حمومو باز کردمو بیرون اومدم...
***سوپراااااایزززز***
+یا اکثر امام زاده هاااااا..میخوایین سکتم بدین؟؟؟؟؟
یه نگاه به کیک تو دسته جیمین کردم که شیکمم شروع کرد به قار قار کردن ..
سکوتو شکستم و گفتم...
+عیی شیطونا از کجا میدونستین گشنمه؟:>>>>
جیمین با حالت پکری جوابمو داد...
▪︎خواستیم اولین اجراتو تبریک بگیم بهت..اما اب رفت، تو ریدی...
دستی به سرم کشیدم...
+عام خب.. خودتون یه گله آدم بعد حموم بریزن تو اتاقتون سکته به توان دو نمیزنید؟من قلبم الا سره جاش نیست که....
بعد دستمو سمته شلوارکم بردمو یکم لاشو باز کردم و توشو نگاه کردم...
+تو شورتمههه...
اتاق که منفجر شد خنده رو لبای منم اومد...
+دیدین همش موجب شادیو خندتون میشم..خب کیکو رد کنین بیاد که روده کوچیکه بزرگرو قورت داد:>
به کیکم حمله کرده بودمو دو لپی میخوردم که کوک کنارم نشست..سرمو برگردوندمو نگاهش کردم...
دستشو جلو آوردو دور لبمو پاک کرد و گذاشت تو دهنش...
_گفته بودم که همه مثل من عاشقت میشن(:

پایان...

〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
آخ هارتم(:
خیلی رِمانتیک بود:>>>>>
خب آقا اینم تموم شد..امیدوارم دوسش داشته باشید:>
نظراتونو تو کامنت بگید...
ماااااچ
#اونی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
خوب گایز..جدا از رِمانتیک بودنش....
من به شخصه سر ادیت این پارت جر خوردم....
دور کاری خیلی سخته والی.....به خندش میارزه..
اوتی....
ووت و کامنت یادتون نره گوگولیای مامان ....
میدونم هنورم پشماتون سر قضیه عکس اونی روی زمینه....اگر به جارو نیاز داشتین اطلاع بدین....
#اترین

با تچکر😈

ONE SHOTS OF COUPLESDonde viven las historias. Descúbrelo ahora