Hearts like hell(vkook)

1.5K 123 30
                                    

Kook pov-

با استرس به جمعیتی که اون بیرون نشسته بودن نگاه کردم تا شاید بتونم پیداش کنم..اگه نیومده باشه چی؟اگه نفهمه چی؟
@ جونگ کوک شی..استیجه اخره..ما اماده ایم
سرمو تکون دادم و وارد استیج شدم
با ورودم کل سالن غرق در جیغ و فریاد ارمی ها شد
لبخندی زدم و همونجور که دستمو براشون تکون میدادم تو جمعیت دنبالش میگشتم...
با دیدنش که فقط دو ردیف با استیج فاصله داره برای چند لحظه ضربانم و از دست دادم
اومده بود...
اون اینجا بود....
چند روز قبل از شروع فروش بلیط یکیشون واسش پست کرده بودم،ناشناش بود ولی میدونم فهمیده من بودم...
با شروع شدن اهنگ یه دور نگاهمو به کل سالن که ساکت شده بود انداختم و بعد دوباره چشامو روی اون متمرکز کردم
میخواستم بفهمه...
میخواستم بدونه این اهنگ برای اونه...
Don't go tonight_
Stay here one more time
Remind me what it's like, oh
And let's fall in love one more time
I need you now by my side
It tears me up when you turn me down
I'm begging please, just stick around

اشک هام شروع به ریختن کردن..میدوسنتم قراره کلی مقاله ازشون دربیاد...ولی کی اهمیت میده؟تا وقتی که اون بفهمه..همه چیو به جون میخرم

_I'm sorry, don't leave me, I want you here with me
I know that your love is gone
I can't breathe, I'm so weak, I know this isn't easy
Don't tell me that your love is gone
That your love is gone
به چشاش که نگاه میکردم میتونستم اشک و توشون ببینم
_I'm sorry, don't leave me, I want you here with me
I know that your love is gone
I can't breathe, I'm so weak, I know this isn't easy
Don't tell me that your love is gone
That your love is gone

Don't tell me that your love is gone
That your love is gone

Don't tell me that your love is gone
That your love is gone

That your love is gone

I know this isn't easy (easy)

That your love is gone
(اهنگ love is gone)

بعد از خوندن اخرین کلمات کل سالن تو سکوت فرو رفت..
نگاهمو به سمت جایی که اون بود چرخوندم
نبود...
دیگه اونجا نبود...
اشکام شدت گرفتن..همونجا وسط استیج سرمو پایین انداختمو گریه کردم...
تمام چن هزار نفری که تو سالن بودن سکوت کرده بودن
انگار میدونستن...
میدونستن که دیگه قرار نیست جونگکوک قبلی باشم...
اونی که همیشه وقتی حالش بد بود لبخند میزد...
اونی که هر وقت پاش به خاطر رقصیدن زیاد برای چند روز از کار میفتاد همچنان میخندید و باهمه شوخی میکرد...
Tea pov-
با دیدنش که اونجوری روی استیج اشک میریخت پاهام ناخوداگاه شروع به حرکت کردن...
نفهمیدم چجوری از گیت رد شدم و خودمو به بک استیج رسیدوندم...
با دیدن مایک دوم کوک بهش چنگ زدم و خودمو رو استیج پرت کردم...
قلبم از دیدنش مچاله شد...
مایک و روشن کردم و به لبام نزدیک کردم...
میتونستم نگاه همه رو رویه خودمون حس کنم...

+How can I say this without breaking?
How can I say this without taking over?
How can I put it down into words?
When it's almost too much for my soul alone
چشمای کهکشانیش بالا اومدن و بهم نگاه کردن..
مستقیم به سمتش رفتم و روبه روش نشستم و پارت بعد رو خوندم....

ONE SHOTS OF COUPLESWhere stories live. Discover now