KOOKMIN (P2)

4.2K 395 15
                                    


بعد از اینکه از دست او دوتا جادوگر در لباس بیبی بوی فرار کردم.... خودمو رسوندم به در مدرسه... جونگ کوک گفته بود اونجا منتظرمه...
- جونگ کوک شی.... ببخشید ... هیونگام کارم داشتن...
با یه لبخند جذاب گفت
+ ایرادی نداره... از این سمت لطفا...
- باشه...
باهم به سمت خونه جونگ کوک راه افتادیم... خوب این سکوت به شدت استرسم شدت میده....
یکم بعد جونگ کوک جلوی یه خونه وایستاد...
در و با کلیو باز کرد و گفت
+ بیا تو....
دنبالش رفتن توی خونه...
یه خونه کوچیک... جمع وجور و دوست داشتنی...
واو .....
-ببخشید که میپرسم جونگ کوک شی... خانوادتون کجان..؟؟
+ اوه.... اونا بوسانن.... من سه سالی میشه که اومدم اینجا و با داییم زندگی میکنم... تا چند وقت پیشم با اون بودم.. ولی خوب بعد از چند وقت داییم ازدواج کرد و من به خواست خودم و با کمک بابام اینجا رو گرفتم...
ذوق زده گفتم
- اوه.. پس تنها زندگی میکنی
+ اره
خوب جناب جئون .... از این به بعد اینجا پلاسم..
+ بشین جیمین.. چی میخوری؟
- یکم گشنمه....
+ اره دیدم تو مدرسه ناهار نخوردی..چرا؟؟
وات د هل؟ منو میپاد؟؟
- یکم..یکم حالم خوب نبود
+ الان نودل درست میکنم...
_ ممنون
یکم بعد جونگ کوک با دو تا ظرف نودل اومد و یکیشو دا دستم...
- بازم ممنون
+ اه جیمین بیخیال... به خدا ازت کوچیک ترم... چرا اینقد رسمی حرف میزنی..؟؟
با حرفش یه لحظه هنگ کردم... الان این به من گفت که باهاش غیر رسمی حرف بزنم...؟؟؟ کیه که مخالفت کنه؟؟؟
- هوفف.. جونگ کوک اینقد این چن سال با همه رسمی بودی نمیدونستم همچین روی باحالی هم داری دونگ سنگ..
+ یااا.. هیونگ .... دیگه اونقدرم کوچیک نیستم..
- هوممم هستی
+ میخوای نشون بدم نیستم؟؟؟
بی حواس گفتم
- اره چرا که نه
بعد از تموم شدن حرفم ظرف نودل از دستم کشیده شد و به زور اون لقمه رو قورت دادم و گفتم
- چیکار میکنی؟؟
+ ثابت میکنم که بزرگم
و لبهاشو کوبید رو لبام..
واتت؟؟؟ هنگ بودم ... الان دقققا چی شد؟؟
الان منو بوسید؟؟؟ جونگ کوک منو بوسید؟؟؟
همینجوری هنگ وایستاده بودم...
Jk pov:
لباش از اون چیزی که فکر میکردم خوشمزه تر بود...
الان میگین مگه لب مزه داره؟؟؟
باید بگم بله لب مزه داره
لبام و رو لباش میکشیدم و میبوسیدم و میمکیدم..
همکاری نمیکرد... خوب یکم.. فقط یکم ناراحت شدم.. ولی از بوسیدن دست برنداشتم...زبونمو وارد دهنش کردم... کل دهنشو مزه کردم... طعم نودل میداد...(دقیقا میخواستی طعم چی بده جئون فاکینگ جونگ کوک؟؟)
بعد از یه بوسه حسابی ازش جدا شدم و لبامو تو دهنم کشیدم... چشمامو باز کردم که با چشمای خمارش مواجه شدم..
-لعنت بهت جئون تموم برنامو هامو ریختی بهم..
و خودشو انداخت رومو شرروع به خورددن لبام کرد..
وات دهل؟؟؟ الان اونی که خشکش زده بود من بودم..‌
ینی الان واقعا جیمین قبولم کرد؟؟؟ با اینکه سخته ولی باید فعلا از فرصتم استفاده کنمو این پفک های گوشتی رو ببوسم.... شروع به بوسیدنش کردم ..‌ یه بوسه شلخته ...
بعد از یه مدت فقط بع خاطر کم اوردن اکسیژن از هم جدا شدیم که مصادف شد با کش اومدن نواری از بزاقمون ...
Jim pov:
بهش نگاه کردم... فاک چجوری میتونه اینقد جذاب باشه...
- جئون میخوای کار فاکی ای شروع کردی رو تموم کنی یا پاشم برم؟؟؟
+ هوممم.... نظرت با همینجا چیه هورنی کوچولو؟؟
فاککک..... اون صدای گرفته و سکسی برای همین جئون فاکینگ جونگ کوک مظلومه؟؟؟؟ حس میکنم فقط با صداش میتونم بیام...آه..
- نظرم مثبته ... ددی!!!
پوزخندی زد و من و رو مبل دراز کرد و بوسه هاشو روی گردنم و ترقوم از سر گرفت. با هر بوسه ای که میزد بدنم میلرزید....
- اههه..ددی..بی..بیشتر میخوامم
+ اوه بیبی بوی هنوز زوده... نمیخوام حتی یه سانتی متر از بدنتنم از دست بدم..
و دوباره به نکیدن پوستم ادامه داد، انگشتاش رو نیپلام حرکت میکردن و با کشیدنشون باعث بلند تر شدن ناله هام میشدن...
دستام و که بیحرکت بودنو به طرف لباسش بردم و از شر اون سد مزاحم خلاص شدم..
اب دهنم و قورت دادم..‌ فاک اون سیکس پکا و اون خالکوبی روش.. اه.... این بشر چیزای جدیدی برای کشف کردن داره...
دستم و رو بدنش میکشیدم تا روی میلاینش پیرفتم و برمیگشتم‌... اروم اروم دستمو و تو باکسرش بردم و با لمس عضوش خشک شدم.. اون یه کینگ سایز لنتی بود..
ومن قرار بود جر بخورممم..
کوک سمت شلوارم رفت و اونو همراه باکسرم هز پام جدا کرد.‌‌
JK POV:
با لذت به اون رونای شیری رنگ نگاه کردم... چن تا کبودی بنفش روشون خیلی جذاب به نظر می اومد
....
لبام و روی اون رونای توپر گذاشتم و تیکه تیکه بوسیدم،مکیدم و گاز گرفتم..گ ناله های جیمین منو به بیشتر کردن اون مارکا ترقیب میکرد...
بوسه هامو بالاتر کشوندم و لبامو به عضوش رسوندم...
بوسه ای به سر عضو جیمین زدم که باعث لرزیدنش شد... عضوش و وارد دهنم کردم و بعد از یکم بلوجاب، ولش کردم و پاهای پسر زیرم و بالا آوردم تا دید خوبی از ورودیش داشته باشم... با دیدن ورودی ملتهب و تمیزش نیشخندی زدم.... این پسر‌....
Jim Pov:
با حس زبونش روی ورودیم خودمو منقبض کردم.... ولی با ورود اون عضله داغ به سوراخم نتونستم خودمو نگه دارمو با یه آه بلند ارضا شدم..
+ میبین بیبی.؟؟ به نظرت عالی نیستم؟؟
- تو عالی ددی... ولی امین الان تورو توی خودم میخوام، یونو؟؟
جونگ کوک خندید و گفت
+ یکم صبر داشته باش بیبی
و دوباره به سراغ ورودیم رفت ... اونقدر با زبونش بهش ضربه زد تا دوباره تحریک شدم...
+ خوب بیبی لدب نداریم چیکار کنیم؟؟
و یه لبخند شیطانی بهم زد...
با بیحالی خندیدم و یوم خودمو بالا کشیدیم...
کوک از روم بلند شد و شلوارشو دراورد و جلوم وایستاد... عضوش و وارد دهنم کردم بعد از چن لحظه درش اوردم و با زبونم سردسرش و لیسیدم و وقتی به نظرم به اندازه کافی خیس بود عضوش و رها کردم روی مبل دراز شدم و پاهامو بالا گرفتم...
جونگ کوک اومد روم و عضوشو روی ورودیم تنظیم کرد و خودشو اروم ارو واردم کرد... از دردی که در لحظه بهم وارد شدم نفسم بند اومد‌‌.
+ بیبی نفس‌عمیق بکش و خودتو شل کن ... یوم دیگه بهتر میشه..‌
سرم و تکون دادم که لباش و روی گردنم حس کردم... اوند بالاتر و لاله گوشم و مکید و بوسید و گفت
+ فک کنم بهترین موقع همین الان باشه پارک... دوست دارم..
چشمامو که از درد و سویی ت بودن اون بشر اشکی شده بود و باز کردم ... الان یکم اومده بود بالاتر تا صورتمو ببینه
دستامه از کمرش جدا کردم و به صورتش‌رسوندم..
- من دوست دارم جئون..
و لبخندی زدم... منتظر بهم نگاه کرد که با چشمام تاییدش کردم.
اروم شروع به حرکت کرد... و یکم بعد از سرعت حرکاتمون مبل به صدا دراومده بود...
- اهه..اهههه کوک...ددی سریع تررر
- ارهههههع همونجااااا‌.....اهههه .....اههه
+ اه بیبی تو ..... اهه... خیلی تنگی ... دارم میام...
با چشمایی که از لذت توشون پر از اشک بود گفتم
- منم...منم دارم میام.
و یکم بعد رو شکم خودمو و کوک اومدم و کوک هم بعد از من داخلم اومد....
اون گرمایی که بودن کامش توی خودم حس میکردم دیوونه کننده بود..
+ عالی بودی بیبی ... ممنون.
با بیحالی گفتم.
- از من تشکر نکن... از بکیهون هیونگ تشکر کن... اون نبود من هنوز فرق دیک و پِسی رو نمیدونستم..‌‌
و بعدش خودمو تو بغل کوک چپوندم...
+ بیبی... باید حموم کنیم...
- نمیخوامم... خسته ام.‌‌ تو چجوری نا داری حرف بزنی ... بخوابیم بعد....
+ باشه دکست پسر غروغروی من....
و بلندم کرد و بردم توی اتاق و گذاشتم روی تخت...
غر زدم...
- فاک یو کوک... کامت همه جارو کثیف کرد..اه
+ بعدا تمیزش میکنم...
و بغلم کردو بوسیدتم...
+ بخواب بیبی.... سرحال شدیم میریم حموم و راجب خودمون حرف میزنیم...
- هنوزم باورم نمیشه اول سکس کردم بعد اعتراف کردم
کوک خندید و گفت
+ باورت بشه... چون شده...
- دوست دارم کوک
+ منم دوست دارم بیب.... بخواب.... بعدا صحبت میکنیم..
و یه بوسه دیگه پیشونیمو مهمون کرد‌‌...
با لبخند حاکی از خوشحالی چشمام و بستمو تو بغل کوک بیهوش شدم...

ONE SHOTS OF COUPLESWhere stories live. Discover now