Part47(Last part)

542 58 40
                                    

هوای سرد زمستونی، جاده های شلوغ، مسیر طولانی. هیچ چیز نتونست جلوی اون زوج جوان رو برای برگشتن به سئول بگیره و این دلیلی بود که حالا توی ترافیک جاده کنار هم و توی ماشین نشسته بودن بلکه زودتر این ترافیک تموم بشه و هر چه سریع تر به مقصد برسن.

جونگکوک شیشه ی پنجره ی ماشین رو پایین کشیده بود تا پوست صورتش از سوز بادی که می وزید لذت ببره و گز گز کنه. بین لب های کوچیکش رو فاصله داد و آهی از لذت از بین اون ها خارج و از نفسش بخاری جلوی صورتش تشکیل شد.

- عسلم شیشه رو بالا بده، هوا سرده سرما میخوری.

وقتی اون صدای بم دلنشین که از خستگی راه کمی ضعیف به گوش می رسید رو شنید، شیشه ی پنجره رو بالا کشید و به سمت تهیونگ برگشت.

نگاه خمار تهیونگ به سمتش کشیده شد و با دیدن نوک سرخ شده ی بینی پسرکش، ضعف شیرینی رو توی دلش احساس کرد. بی طاقت دست زیر چونه‌ش گذاشت و ابتدا کوتاه نوک بینی و بعد لب های ظریفش رو با لذت بوسید.

- آه... شیرین ترین لب های دنیا قطعا مال توعه.

جونگکوک به این بوسه های ناگهانی که از اول مسیر شروع شده بود عادت کرده بود و نمیدونست تا رسیدن به سئول، چند بار دیگه قرار بود بوسیده بشه. ولی قطعا هر بار با اشتياق لب های تهیونگ رو پذیرا بود.

لبخندی از حس خوب زمان حال روی لب هاش نقش بست. انگار همه چیز داشت در جای درست خودش قرار می گرفت.
نگاهش به ماشین جلویی افتاد و با دیدن سنگینی ترافیک، دستش رو به سمت فلاسک آب جوش برد تا توی ماگ هاشون رو با اون پر کنه. محتویات بسته های آماده ی کاپوچینو رو توی اون ها خالی کرد و بعد از هم زدنشون با قاشق کوچک و نقره ای رنگش، یکی از ماگ ها رو به طرف تهیونگ گرفت.
تهیونگ ماگ رو با لبخندی به دست گرفت و بعد از چشیدن جرعه ی کوچکی از مایع داخلش، پلک روی هم گذاشت.

جونگکوک دستش رو دراز کرد و صدای ضبط رو بیشتر کرد تا آهنگی که پخش می شد رو واضح تر بشنوه. انگاری این خواننده ی مورد علاقه‌ش بود که داشت میخوند.

- وای عاشقشم صبر کن میخوام از اول بخونه.

و یک بار به اهنگ قبل برگشت.

" I'm not trying to be dramatic
من سعی نمیکنم دراماتیک باشم
But I need someone
ولی به یه نفر نیاز دارم
who can take a little heat
که یکم شور و هیجانشو زیاد کنه"

جونگکوک جلوی خودش رو نگرفت و شروع به همراهی کردن با آهنگ کرد.

- You wanted thunder
تو یه رعد میخواستی
now you have it
حالا هم داریش
I want a boyfriend
من یه دوست پسر میخوام
who can handle all of me
که همه کاری برام بکنه (بتونه همه چیزمو اداره کنه)

تهیونگ با چشم های درشت شده نگاه کوتاهی به پسر خوش صداش انداخت و کمی پاش رو روی پدال گاز فشار داد.

𝐒𝐖𝐀𝐍 𝐋𝐀𝐊𝐄Onde histórias criam vida. Descubra agora