Part 55: ترس‌ها

197 50 85
                                    

اومدمممممممممم🐇🍶

کی پارت جدید میخواست؟؟؟🥲🥲😐😐😒😒
راضی نیستم ازتونااااا😒😒
حیف که انقدر رئوف و دل‌حمم🥹🥹🥹

این عکس سر در داستان عکس کیهههههه؟؟؟؟😏😏
ژان کوچولو زیبا نیست؟؟؟🫠🫠
قراره عاشقش بشید🥹💔🙈

سخن کوتاه میکنم فعلا برین بخونین تا بعد ببینم باید چه برنامه‌ای براتون بچینم!!😎💀
🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀


سال‌ها قبل

با ورود وانگجی، جین لینگ ناله دیگری سر داد: دوباره پیداش شد..

به چنگ چشم دوخت: چرا راحتم نمی‌ذاری....

چنگ گفت: هانگوانگجون میتونه بهت کمک کنه کنترلش کنی. به جای غر زدن باید به حرفاش گوش بدی.

جین لینگ ساکت ماند و وانگجی مقابلش نشست و نبضش را گرفت. او می‌‌توانست حرکت انرژی را درون رگ‌هایش به خوبی حس کند. کاری که باید انجام می‌دادند پایین اوردن سرعت انرژی و در نتیجه جایگزین کردنش با انرژی درونی خود جین‌لینگ بود. چیزی که حتی در کلمات هم ساده به نظر نمی‌رسید.

ـ جین لینگ... حرکت انرژی درون رگ‌‌هات هنوزم سریعه.

جین لینگ با بی‌حوصلگی گفت: خستم.

ـاین خستگی طبیعیه. روح و بدنت در حال مبارزه‌اس. مهم‌ترین چیز اینه که افکار منفی رو از خودت دور کنی.

جین لینگ زمزمه کرد: نمیتونم...

البته این را از سر بی‌حوصلگی نمیگفت. جین لینگ تمام تلاشش را می‌کرد اما نتیجه‌ای نمی‌گرفت و داشت امیدش را از دست می‌داد.

ـ اگر من انجامش دادم تو هم میتونی. تمرکز کن.

جین لینگ چشم‌هایش را بست و شروع کرد به انجام مراقبه در حالی که وانگجی سعی داشت راهنمایی‌اش کند: وقتی هسته طلاییت کاراییشو از دست بده، چی (نیروی حیات) تنها نیروییه که میتونه قلب و روحتو پاک نگه داره. نباید بذاری الوده شه. جریان نیروی سیاه رو پیدا کن. باید منشاشو پیدا کنی و حرکتشو دنبال کنی...

به او کمی زمان داد. جین لینگ می‌توانست بفهمد نیروی سیاه در تمام اعضای بدنش جریان دارد: اگر جریانو پیدا کنی با ازاد کردن نیروی چی، میتونی اول بهش حمله کنی.

در ذهن جین لینگ او در حال دویدن به دنبال توده‌ای سیاه بود که در میان توده‌های انرژی دیگر به سرعت حرکت می‌کند ولی هنوز نمی‌توانست او را کاملا دنبال کند.

اخم‌هایش در هم کشیده شد و وانگجی دوباره نبضش را گرفت و وقتی به نظر اماده می‌رسید گفت: کم‌کم چی رو ازاد کن.

جین لینگ می‌خواست روی حرف‌های وانگجی تمرکز کند اما صدایی دیگر شروع به پرت کردن حواسش کرده بود و باعث شد صدای وانگجی کم‌کم محو شود.

WANGXIAOWhere stories live. Discover now