-سعی کن چشمهاتو کاملا باز کنی...
سوهو اینو در حالی گفت که بک رو مجبور کرده بود توی اتاقی بایسته که تاریکی مطلق اونو احاطه کرده بود و بک احساس میکرد کور شده...
+جداً چیزی نمیبینم هیونگ...این کارا بخاطر چیه...
بک صدای اه سوهو رو شنید و بعد با شنیدن صدای تیکِ زده شدن کلیدِ برق و پخش شدن نور چراغ توی اتاق چشمهاشو که داشت از حدقه بیرون میوفتاد رو با صدای هیسی بست...
-خیله خب... پس بشین روی صندلی...
بک هوفی کشید و روی صندلی نشست و با نگاهش سوهویی که سرنگی رو آماده فرو کردن توی رگ هاش میکرد خیره شد و در حالی که اخم هاش رو از حس سوزش سوزنی که توی دستش فرو رفته بود توی هم کرده بود لب زد...
+هیونگ راستشو بگو.. این کارات بخاطر اینه که نگرانمی یا بخاطر کنجکاویته... میخای بدونی آزمایشات نتیجه داره یا نه.. درسته؟
سوهو سوزن سرنگِ پر شده از خون رو از توی پوست بک بیرون کشید و درحالی که قطره ای ازش رو زیر ذره بین میکروسکوپ میریخت لب زد....
-با آدمی که به حرفات اهمیت نمیده و کار خودشو میکنه باید همین رفتارو کرد...
+اه دست بردار... ته دلت هم راضی ای که اینکارو کردم...
سوهو بدون هیچ جوابی از داخل میکروسکوپ به گلبول های خون بک نگاه کرد...
گلبول های قرمز هیچ تغییری نداشتن و گلبول های زهرِ چان با وجودی که در کنار گلبول های قرمز بودن هیچ واکنشی از خودشون نشون نمیدادن اما این بین تنها چیزی که باعث شد ابرو های سوهو از کنجکاوی بالا بره گلبول های سفید موجود در خون بک بود که از خودشون رفتار عجیبی بروز میدادن..
بک کنجکاو صندلیشو نزدیک تر آورد و امیدوارانه لب زد...
-چیه هیونگ.. چیز عجیبی دیدی؟....
سوهو نیشخند صداداری زد و به صندلیش تکیه داد و درحالی که زبونشو به گوشه لبش میکشید انگشتها شو به هم قفل کرد و خیره به بک لب زد....
-باورم نمیشه که اینقدر خوش شانسی بک...
+نمیشه واضح تر توضیح بدی..
سوهو سری تکون داد و در حالی که توی دفترش نکته هایی رو مینوشت لب زد...
-احتمال این هست که گلبولای سفیدت دارن آنتی کر یا همون آنتی بادی میسازن بک... این آنتی کرا به محض این که اون زهر رو به خودت تزریق کردی شروع به پخش شدن توی کل بدنت کردن و به طرز معجزه آسایی جلوی گلبول های زهر رو برای تغییرت گرفتن...درواقع آنتی بادی مثل پادزهر داره زهر چان رو خنثی میکنه....
+پس... پس داری میگی همش بی فایده دست؟ ...
-نمیدونم بک... اما چیزی که از توی بدنت دیدم اینو نشون میده... اگه درست باشه به هیچ عنوان حتی توسط زهر اصیل زاده ی دیگه ای هم نمیتونی تبدیل بشی....
ESTÁS LEYENDO
⚜️Hybrid-Rose from the gave⚜️
Fantasía⚜️خلاصه:به دنبال اتفاقات فصل 1 گروه اتحادی که برای فهمیدن رمز و راز های پشت دفترچه کهنه شکل داده بودن بعد از 6 سال تکاپو برای از بین بردن عامل عذاب هاشون حالا در آرامشی عجیب به سر میبرد.. آرامشی که مثل آلارم و آژیر خطری بهشون اخطار میداد... اخطار م...
