⚜️Part 27⚜️

333 125 2
                                    

+نمیدونم درست دیدم یا نه.. برای یه لحظه کاملا تغییر کرد... رگ های بدنش کاملا بر امده شده بود  و... چشمهاش... مثل دو تا گوی آبی رنگ شد.... بعدش... بعدش انگار که اتفاقی نیوفتاده باشه باهام درمورد خوابی که دیده بود حرف زد... باعث شد فکر کنم توهم زدم...

کیونگ اینو در حالی که  به بکهیونی که داشت به سختی خنجری که از  اون پر فولادی ساخته بود رو سوهان میکشید و تیز میکرد و صدای خش خشی رو توی فضای سالن ایجاد کرده بود نگاه میکرد، خطاب به کای و سوهویی که کنارش نشسته بودن گفت...

سوهو به حالت متفکر دستش رو روی لب ها و چونه اش گذاشت و بعد از چند دقیقه خیره موندن به بک رو به کای لب زد...

-تو چی فکر میکنی کای... بنظرت تسخیر شده؟....

کای گره دستهاشو از روی سینه اش باز کرد و سری به نشونه منفی تکون داد...

=اگه همچین چیزی بود من میفهمیدم... هیچ چیزی توی وجودش نمیبینم...

سوهو سری تکون داد و لب زد....
-اولین باره چنین چیزی میبینم... دانشم بیشتر ازین قد نمیده.... شاید اگه ووبین بود میتونستیم چیزی بفهمیم؟...

+شاید من خیالاتی شده باشم هیونگ... راستشو بخای ترسیده بودم...

-من به چشمهای تو اعتماد دارم کیونگ... و اینکه چیزی به اسم وجود نداشتن توی همچین دنیایی وجود نداره...راستش...من نمیتونم قبول کنم که زهری که به خودش تزریق کرده بی تاثیر باشه...تا وقتی که بک زنده بمونه مهم نیست به چی تبدیل بشه..

کای دستش رو روی شونه سوهو و کیونگ گذاشت و لب زد...

=طوری نیست...خودم تموم مدت حواسم بهش هست و با کریس مراقبشیم....

کیونگ دستش رو به نشونه تشکر روی دست کای گذاشت و لبخندی بهش زد و زیر لب ممنونی گفت و خواست چیزی بگه اما با شنیدن صدای آخی که از طرف بک شنیده شد همه به سرعت به سمتش چرخیدن و به بکهیونی که داشت از دستش خون میچکید خیره شدن..

سوهو با حس بوی قوی اون خون از جاش بلند شد و سمت بک رفت و دستشو گرفت....

-چکار میکنی بک... به خودت آسیب زدی....

بک هیسی از درد کشید و ابرو هاشو به هم نزدیک کرد و لب زد...

+متاسفم... حواسم پرت شد....

سوهو نچی کرد و دست بک رو بالا آورد زبونشو روی خراش ایجاد شده کف دست بک کشید و خونش رو پاک کرد...

طولی نکشید  که با دو بار تکرار این کار خون توسط  بزاق سوهو بند اومد و کمی از سوزشش کم شد....

بک بعد از بند اومدن خون دستش  رو با اخم های توی هم رفته مشت کرد و نگاهشو به سوهو که آهی کشید و در حالی که با گوشه انگشت خون روی لبشو پاک میکرد لب زد....

-باز تو فکر چانیول بودی؟... گفتم که نگران نباش... اون به قدری قوی هست که از پس خودش بر بیاد....

⚜️Hybrid-Rose from the gave⚜️Where stories live. Discover now