stay with me

374 53 65
                                    

🥀✍پارت بیست و چهارم✍🥀
✖پیشم بمون✖

با وارد شدن به کافه‌ی مد نظر جونگ کوک صدای پیانو تو گوشش پیچید و خالی بودن کافه توی اون ساعت از روز حتی بیشتر به مذاقش خوش اومد

انگار پیانیست -که پشتش به در ورودی بود- داشت از تنهاییش بهترین استفاده رو میکرد و تهیونگ بدش نمیومد با سرکشی توی اون خلوته دوست داشتنی کمی ریلکس کنه پس با لذت بوی قهوه رو به داخل ریه هاش کشید و در حالی که تمرکزش رو روی اون آهنگ آشنا میذاشت گفت:

+ این آهنگ رو میشناسم...اسمش Suicide Note عه یکی از دوستام عادت داشت همیشه این آهنگ رو بزنه

- یه جورایی زیادی غمگینه

+ باهات موافقم ولی به همون اندازه هم زیباست

- پس بیا بریم سر میز محبوب من تا هم آهنگ رو از نزدیک بشنوی هم نوازنده اش رو ببینی، با اینکه به اخلاق خوشگلش این همه احساسی بودن نمیاد ولی واقعأ پشت پیانو خودشو نشون میده

+ اخلاق خوشگلش؟

جونگ کوک با یادآوری اخمای همیشه در هم و ترسناک یونگی که با دیدنش پر رنگتر میشدن خنده ی ریز و خرگوشی کرد و گفت:

- حالا بعدأ میفهمی منظورم چیه...بیا

میز دو نفره ای که توی این یکی دو هفته رسمأ پاتوق جونگ کوک شده بود درست سمت راست پیانو قرار داشت و تهیونگ با هر قدمی که به اون جُثه ی آشنا نزدیکتر میشدن قلبش تندتر میزد.

حدسش درست بود و وقتی پشت میز نشستن خیلی خوب میتونست چهره ی متمرکز یونگی رو ببینه.

آخرین بار اون گربه ی خواب آلو رو از پشت تماس تصویری دیده بود و بعد از دور انداختن گوشیش و جا به جایی سریعش به ژاپن دیگه هیچ خبری ازش نداشت

دیدنش اینجا و به واسطه ی جونگ کوک شبیه یک معجزه بنظر میومد،و یا شاید هم سرنوشت میخواست تهیونگ رو تو شرایطی قرار بده که بلاخره جرأت حرف زدن راجب مشکلاتش رو بدست بیاره

جونگ کوک با دیدن نگاه خیره و دلتنگ تهیونگ که بین دستای ظریف پیانیست و صورتش در گردش بود با تعجب و کمی عصبانیتِ بی دلیل اخم کرد و زیر لب، طوری که فقط خودش بشنوه غر زد

"چرا من هر کی رو میارم اینجا اینطوری میشه!!"

- هیونگ میشناسیش؟

تهیونگ بدون اینکه نگاهش رو بگیره سری به تأیید تکون داد و گفت:

+ همون دوستیه که گفتم این آهنگ رو میزد

✖ Rogue Silence ✖Where stories live. Discover now