Broken backer

361 48 6
                                    

✍🥀پارت بیست و هفتم🥀✍
✖تکیه‌گاهه شکسته✖


اینکه تهیونگ بخاطرش هر کاری انجام میداد اونو خوشبخت ترین پسر روی زمین میکرد ولی نه به هر قیمتی...نمیخواست تهیونگ تاوان این عشق رو با تنهایی و درد پس بده.

اما آخر افکارش فقط یه چیز بود...جیهون ضعیفتر از اونی بود که بخواد بدون تهیونگ زندگی کنه.

درسته که اون بدون تهیونگ هم میتونست راحت زندگی کنه چون نه ضعف مالی داشت، نه ضعف جسمی ولی خیلی بیشتر از چیزی که فکرش رو بکنی توی این عشق غرق شده بود.

اینقدر معتاد وجود اون مرد فوق العاده توی زندگیش شده بود که نتونه بدون اون نفس بکشه...یه لحظه هم بدون تهیونگ زنده نمیموند و این انتخابِ خودخواهی جیهون بود

چیزی که هر دو طرف قبولش میکردن چون با اینکه عشقشون قرار نبود یه عشق راحت باشه اونقدری براشون عزیز بود که هیچکدوم از دیگری دست نکشه...زیباترین خودخواهی دو طرفه که جیهون میخواست تا وقتی زنده اس ادامه-ش بده.

با وجود اینکه بدن ترسیده اش ضعیفتر از اون بود که بتونه زیاد راه بره باز هم از اتاق رفت بیرون تا بتونه چانیول رو ببینه و قبل از رفتن تهیونگ بهش توصیه کنه که زیاد پدرش رو عصبانی نکنه

توی پذیرایی کوچیک خونشون تهیونگ داشت از بین وسایل های پخش شده و شیشه های شکسته ی روی زمین دنبال کاغذ میگشت و چانیول هم در حالی که کلافه وسط اتاق ایستاده بود باهاش حرف میزد:

× محض رضای خدا...میخوای بهم بگی تو خونتون چه اتفاقی افتاده؟ چرا با جیهون اینقدر بد دعواتون شده و چرا داری عین یه مرغ این ور اون ور میری؟

از سوالای کلافه و پشت سر هم چانیول معلوم بود که تهیونگ هنوز چیزی بهش نگفته برای همین با دودلی یه قدم دیگه جلو اومد تا چانیول بتونه ببینتش:

- سلام هیونگ

چانیول با شنیدن صدای جیهون خوشحال از اینکه بلاخره کسی رو پیدا کرده که بتونه درست و حسابی حرف بزنه و چرت و پرت تحویلش نده برگشت سمت مسیر اتاق خواب ولی با دیدن قیافه ی آشفته ی جیهون -و صد البته رد کبودی انگشتا روی صورتش- خشکش زد

تنها سناریویی که از حرف‌های کلافه و بی معنی تهیونگ و اوضاع بهم ریخته‌ی خونه تونسته بود برای خودش بسازه دعواشون بود و الان نمیدونست چی باید بگه برای همین بعد از بیست ثانیه بی حرکت موندن صدای دادش توی خونه پیچید:

× تهیونگ تو زدیش؟

تهیونگ با پیدا کردن کاغذ از زیر مبل، با احتیاط از جاش بلند شد و گفت:

+ هیونگ واقعأ بنظرت من روش دست بلند میکنم؟

× پس کی زدتش؟

✖ Rogue Silence ✖Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang