It's Begin

1.6K 168 38
                                    

🥀✍پارت اول✍🥀

✖این آغازه✖


.

- کاراش واقعأ عالی‌ان مگه نه؟!

در حالی که کاغذ ها رو بالا پایین میکرد سرشو در تایید حرف هیونگش تکون داد
نمونه کارهایی که شرکت Pcy از طراح پیشنهادیشون فرستاده بودن فوق‌العاده بود
اونا به یه آدم ماهر نیاز داشتن و کیم تهیونگ _که امضای پای طرح‌ها رو به خودش اختصاص داده بود_ بهترین انتخاب ممکن بنظر میرسید

- خوشحالم که تو هم خوشت اومد چون من از قبل تاییدش کردم

+ هیونگ تو که میخوای آخرشم کار خودتو بکنی پس دیگه برا چی از من نظر میپرسی؟

در حالی که شونه‌هاش رو بالا مینداخت به حالت بامزه و سوالی گفت:

- ظاهر سازی؟

با خنده سری به طرفین تکون داد و کاغذها رو برگردوند روی میز مقابلش

+ حالا کی میاد؟

- امروز قراره که اسباب کشی کنه پس نمیرسه بیاد شرکت ولی فردا باید ساعت 1 اینجا باشی، نامجون هیونگ هم هست، بهتره بعد بستن قرارداد برای ناهار بریم بیرون تا بیشتر باهاش آشنا بشیم

+ باشه من که مشکلی ندارم فقط الان دارم میرم، مینجو منتظرمه

بدون اینکه منتظر جوابی از جانب جیمین باشه گوشیش رو که داشت زنگ میخورد از روی میز برداشت و در حالی که از اتاق خارج میشد جواب داد

+ سلام عزیزم...تا ده دیقه‌ی دیگه میرسم رستوران

میخواست تلفنش رو قطع کنه که صدای جیغ مانندی به گوشش خورد و مجبورش کرد دوباره تلفن رو به گوشش نزدیک کنه تا بهتر حرفای دوست دخترش رو بشنوه:

- قطع نکن قطع نکن

+ چی شد؟

مینجو نفسش رو محکم داد بیرون و با صدایی که حرص توش مشخص بود گفت:

- اوپا چرا هیچوقت نمیذاری بقیه جوابتو بدن...اصلا شاید من نرسیدم که بیام و میخوام بهت خبر بدم هوم؟ نباید یکم صبر کنی و به حرفای بقیه هم گوش بدی؟

نگاهی به درهای آسانسور که از هم باز میشدن انداخت و بدون اینکه دست خودش باشه به پر حرفی‌های مینجو چشم گردوند
اون واقعا به دوست دخترش علاقه داشت ولی وقتی پرحرف میشد نمیتونست تحمل کنه

در واقع مشکل از مینجو نبود چون اون واقعأ دختر آرومیه ولی جونگ‌کوک اصلأ آدم صبوری نبود و دقیقا بخاطر همینه که هیچوقت منتظر بقیه نمیمونه

✖ Rogue Silence ✖Where stories live. Discover now