✖ Rogue Silence ✖

sweetheart

🥀✍پارت چهل و دوم✍🥀
✖دلبر✖

.

●پارت ادیت نشده، ایراد یا سوتی داشت بهم بگین●

.

سرفه های پشت سر همش اجازه نمیداد لیوانی رو که هوسوک دستش داده رو به راحتی سر بکشه ولی به هر زوری بود کمی ازش خورد

اونقدر سرفه کرده بود که چشماش پر اشک شده بود و گلوش کمی میسوخت اما هیچکدوم جلوی حرف زدنش رو نگرفت:

+ از کی؟!

برعکس دوستش که خیلی ریلکس پیشش اعتراف کرده بود، اگه صداش بخاطر سرفه گرفته نبود و به زور از ته گلوش در نمیومد الان بخاطر شوک صدای دادش کل رستوران رو پر میکرد

وقتی دید هوسوک دوباره مشغول خوردن سوپش شده و هیچ توجهی به سوالش نداره کمی دیگه از آب خورد تا بتونه این بار راحت‌تر حرف بزنه:

+ ببینم منظورت از یونگی...هیونگِ منه دیگه؟!!

هوسوک چشماش رو تو حدقه گردوند و با یه صدای ناراضی جوابش رو داد:

- داری باعث میشی حس کنم کار اشتباهی کردم

با فکر به اینکه ممکنه به هوسوک حس بدی از سوالش دست بده فورا گفت:

+ نه فقط...یونگی هیونگ یه جورایی...خب درسته الان بهتر شده و نمیشه بهش گفت هموفوبیک ولی...

نفسش رو کلافه داد بیرون و سعی کرد منظورش رو واضح‌تر برسونه

+ اینکه از یونگی هیونگ خوشت میاد ایرادی نداره هوسوک-آ، فقط میترسم آخرش دل خودت بشکنه

- میدونم...راه سختی جلومه

تهیونگ خیره به صورت هوسوک -که به هیچ عنوان سرش رو از روی غذاش بلند نمیکرد- به این فکر افتاد که چطور میتونه به دوستش کمک کنه

دو ماه از آخرین باری که همدیگه رو دیده بودن میگذشت. هوسوک برگشته بود به ژاپن و از اون موقع فقط تلفنی باهاش -و البته بقیه- در ارتباط بود اما هیچ حرفی از احساسش نزده بود

تا به امروز ظهر که بی خبر برگشته بود به کره و قبل از دیدن بقیه، با تهیونگ قرار شام گذاشته بود تا دوتایی حرف بزنن.

وقتی راجب قرار گذاشتنش با جونگ‌کوک -که فقط پنج روز ازش میگذشت- به دوستش گفت، فکر میکرد تنها بحث داغِ امشبشون باشه ولی هوسوک با اعلام اینکه از یونگی هیونگش خوشش میاد -و قبلا به یونگی گفته که به پسرا گرایش داره و هنوز زنده‌اس- کل ناراحتیش از بحث چند دقیقه پیششون، راجب جیهون رو از یادش برده بود

بنظر میومد این مدت خیلی از بقیه غافل بوده چون هر چقدر فکر میکرد اصلا یادش نمیومد که یونگی حرفی راجب هوسوک زده یا نه برای همین تا وقتی که هوسوک دوباره زبون باز کنه چیزی نگفت و خودش رو با غذاش مشغول کرد