My new secret

372 48 15
                                    

🥀✍پارت سیزدهم✍🥀
✖راز جدید من✖

*فلش بک*

بنظرش اوضاع داشت روز به زور بهتر ميشد و قسمتي از اين رو مديون بکهيون بود

اگه اون نبود شايد هنوز هم حرفي به جيهون نميزد و الان رابطشون اينطوري پيشرفت نميکرد
و البته که قسمت اعظمي از خوشحالي اين روزهاش رو مديون اون گربه کوچولو بود

چانيول با فهميدن اوضاعش براش حقوقي در نظر گرفته بود و خواسته بود ديگه خودشو با رفتن به کافه خسته نکنه ولی تهيونگ به بهانه‌ی اينکه به کارش نياز داره به کار کردن توی کافه ادامه ميداد، تنها نيازش هم حضور جيهون بود

طبق روال قبلی با عجله خودش رو به کافه ميرسوند با اين فرق که اينبار توی رختکن بجای نگاه کردن به گونه‌های رنگ گرفته‌ی گربه‌ی دوست داشتنيش بغلش ميکرد و بعد بوسيدنش با عجله به سر کارش ميرفت

تنها کسایی که از رابطه شون خبر داشتن بکهيون و چانیول و البته کای و تمین بودن که به تازگی فهمیده بود اونا هم با همدیگه توی رابطه ان

بکهیون این رو بهشون گفته بود تا خیالش راحت باشه و حضور یه زوج دیگه مثل خودشون، باعث رفت و آمد بيشترش باهاشون و دوستي عميقشون شده بود

دلش ميخواست که به جين يا يونگی هم بگه اما ميترسيد...خيلي از آدما بودن که با فهميدن اينکه اون گیِ ازش دوری کرده بودن

نميخواست دوستی چندين سالشون رو بخاطر گرايشش از دست بده , اون دو تا پسر براش خيلی مهم و با ارزش بودن بخاطر همين درست مثل الان تنها چيزی که ازش حرف ميزدن اوضاع کار و زندگيشون بود

+ مامان چند روز پيش زنگ زده بود و ميگفت که برگردم وقتی هم که ديد هنوز رو حرف خودمم با ناراحتی تلفن رو قطع کر...دهيون ميگه حالا که بعد ده ماه برنگشتم بابا مطمئن شده که موندگار شدم ولی چون قول داده نميتونه حرفی بزنه و مامان هم
بيشتر بخاطر اين موضوع ازش عصبانيه , دوست نداشتم مامان از دستم ناراحت بشه ولی بايد کم کم عادت کنه

- يه مدت ديگه ميبخشتت و باهاش کنار مياد ولی بهتره يه بار به ديدنشون بری

+ خودمم دلم براشون تنگ شده, تصميم دارم برای تعطيلات کريسمس برم پيششون

- کار خوبی ميکنی...خوشحالم که به چيزی که ميخواستی رسيدی, تصميم نداری حالا که اوضاعت ثابت شده وارد رابطه بشی؟

نميدونست بايد به استرس هميشگی و بی دليلش در مقابل اين سوال اهميت بده يا به لبخندی که با ديدن جيهونی که از آشپزخونه ميومد بيرون رو لباش نشست ولی با صدای آرومی -بدون اينکه نگاهش رو از چشمای جيهون بگيره- گفت:

✖ Rogue Silence ✖Where stories live. Discover now