حرف آخر

2.6K 430 267
                                    

خایلی خاب
بریم واسه حرفای آخر...

احتمالن قراره طولانی بشه ولی چس‌ نباشید بخونید تا تهش😂

بزارید از اولش بگم دیگه، هرچند قبلن گفتم چطور شد که ایطو شد😂
ولی دیگه نمیشه تو اینجا نیارمش.

طوری که همه چی شروع شد...
آقا من عادت داشتم وقتی یه آپدیت از پسرا میومد تو یه حالت خاص، سریع شروع میکردم یه ایمجین ریز می‌نوشتم ازش.

نه این که فکر کنید خیلی نظام مند و فلانا، نه، مثلن داشتم با سولمیتم چت میکردم، بعد میگفتم تصور کن الان اینجوری شده بعد فلان شده بعد اون اینو گفته

ازین کصکلکا😂

هیچی... یه شب مث بچه های خوب داشتیم با ساناز صحبت میکردیم، یهو گفت من باید یه فف بخونم که تو نوشته باشیش!
از اونجایی که در جریان مغز مریضم بود، برگشت گفت تحت فشار نمیزارمت ولی اینو میخام.

منم گفتم برو عامووووو منو چه به این چیزا، فف چی، کشک چی، من اصن ایده ندارم.

خلاصه این کصکشم‌ بلده چجوری خرم کنه، آخر سر گفتم حالا ببینم چی میشه، فعلن که درگیر درساییم، بعدن فکر میکنم درموردش.

هیچی، آخر شب قبل خاب ایده فاکینگ آرت اومد تو مغزم 😂
یعنی قشنگ حس اونایی رو داشتم که میگی پاشو بیا برقص بعد میگن نه بخدا من بلد نیستم، نه نه ولم کن نمیام بعد یهو میان دیگه نمیتونی بنشونیشون سر جاشون😂😂😂

طبق معمول قبل خاب جرقه‌ی داستان خورد تو مغزم، اما چطور؟؟

تمام اطلاعاتی که من داشتم، خلاصه میشه تو چیزایی که تو بخش معرفی نوشتم و سه پارت اول!
همشششش

نه چارچوب بندی درست، نه شخصیت پردازی درست، نه هیچچچچ فوکین چیز دیگه ای!

صادقانه میگم بهتون، من وقتی فاکینگ آرتو پابلیش کردم‌ هیچ چیزی فراتر از همون سه پارت و فضای کلی داستان نمیدونستم.

این عادتو همیشه داشتم، میرفتم تو دل کار، بعد میزاشتم خودش خودشو جلو ببره و در مورد فاکینگ آرتم دقیقن همین شد!!

وقتی بوک‌ شروع شد حتی یک درصدم نمیدونستم شخصیتی به اسم مت قراره داشته باشیم.
مت کی به وجود اومد؟؟ دقیقن تو همون پارتی که شما باهاش آشنا شدین، منم‌ همونجا شناختمش!!!

یعنی اینطوری بود که زین و لیام داشتن قدم میزدن، و قرار بود برن گی‌بار، اما یهو دیدم مسیرشون عوض شده، یهو دیدم زین رفته سمت پارک، یهو دیدم همه چی رفت سمت گذشته...

گذشته ای که حتی خودمم نمیدونستم وجود داره!
اینو به عنوان یه مثال بهتون گفتم که وقتی میگم شخصیتای فاکینگ آرت خودشون سرنوشتشونو انتخاب کردن بدونید درمورد چی‌ حرف میزنم.

fucking Art [z.m/l.s]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora