پیام های کریس رو نخونده پاک کرد و شماره اش رو توی بلک لیست گذاشت . اون فقط برای چند ساعت به اون هتل رفته بود و این دلیل نمیشد کریس احساس صمیمیت باهاش بکنه ! به لوگوی طلایی رنگ LU که سر در ساختمان کوچیک اما شیکی نصب شده بود نیم نگاهی کرد و نفسش رو بیرون داد و به سمت شرکتش رفت . درسته که شرکت جمع وجور خودش بیشتر توی حوضه تحقیقات فعالیت داشت و پخش و توزیع و گاها صادرات به عهده شرکت های وانگ بود ولی خوب لوهان میدونست که میتونه از پسش بر بیاد . سوزی اینبار جین و پیرهن ساده ای پوشیده بود و به نظر می رسید با اون کفش های اسپرت خیلی داره بهش خوش میگذره لوهان با دیدن استایل عجیبش ابرویی بالا انداخت و سوزی هم بی تفاوت شونه بالا انداخت :
-خوب ... اینجا حس خونه بهم میده !
لو سعی کرد گیر الکی نده به هر حال که تا وقتی سوزی تموم کارهاش رو انجام میداد مهم نبود چه لباسی پوشیده . سوزی طبق روال همیشه گزارشش رو شروع کرد :
-خوب با بسته شدن دوتا شعبه اصلی مراکز خدماتیمون تا به حال که هیچ ری اکشنی نداشتیم به نظر میرسه که فکر میکنن یه تعمیرات ساده اس که قراره زود تموم بشه . فعلا هم سری قبلی شات ها توی بازار هست و فقط یه
درخواست ثبت سفارش برای ژاپن داشتیم که فعلا قبولش نکردیم .
روزنامه ای رو به سمت لو گرفت و لوهان با دیدن عکس خودش با کارتن توی دستش و تیتر از رسوایی تا استعفا ... پوزخندی زد.
-خبرگذاری های مهم تا به دست آوردن اطلاعات کامل ترجیح دادن سکوت کنن . چندتا خبرگزاری در خواست مصاحبه دادن ولی خوب ما فعلا سکوت کردیم . تیم حقوقی شرکت LU گزارشات و مستنداتی رو به دادگاه ارائه داده و اولین جلسه پیگری به شکایاتتون هفت روز دیگه است . که البته آقای چوی معتقدند بهتره که تا جلسه آخر خودتون توی دادگاه حضور نداشته باشید .
لوهان در اتاقش رو باز کرد دکور اتاق مثل قبل بود و همه جا تمیز بود . کتش رو روی پشتی صندلی آویزون کرد :
+ از مادربزرگم چه خبر؟
-بعد رفتنتون از شرکت هیئت مدیره واقعا شوکه شده بودند . فعلا قراره عموزادتون به عنوان مدیر عامل منصوب بشه!
+ عمو زاده ؟ کدوماشون !
-...ووفو !
لو پوزخندی زد و چیز دیگه ای نگفت . برنامه ای رو روی سیستمش باز کرد و گفت :
+ میخوام یه جلسه با دانشمندای بخش تحقیقات داشته باشم . معرفی سری جدید دستگاه های شبیه ساز باید جلو بیفته . در ضمن تا پایان مراحل پیگری شکایت ها هیچ درخواست مصاحبه ای رو قبول نمیکنم . در رابطه با شات هاهم فعلا تولیدش محدود میشه .
برگه هایی رو امضا کرد و به سمت سوزی گرفت :
+ اینو به تموم انبار های نگهداری دارو ها بده . شرکت وانگ حق برداشت دارو از انبار های ما رو نداره .
YOU ARE READING
Dance On My Broken Wings
Fanfiction↳🌿 Genres໑ ↲ امگاورس ~ درام ~ انگست ↳🍏 Couples໑ ↲ هونهان ~ چانبک ↳🌿 Up Situation໑ ↲ چهارشنبه ↳ 🍏Summary این یه ماجراجویی ...شبیه قدم زدن توی جنگل سبز و پیدا کردن درخت سیبی که بلوط های تازه به شاخه های خشکیده اش بوسه میزنند یه ماجراجویی توی دل...
