لو تقریبا کل آشپزخونه سهون رو زیر و رو کرده بود تا بتونه یه صبحانه خوب آماده کنه . نگاهی به ساعت انداخت،داشت دیرش میشد؛نمیتونست بی هیچ حرفی بره و حتی دلش نمیومد سهون رو از خواب بیدار کنه . جوری که سرش رو بین بالشت ها فرو برده بود و موهای مشکیش روی پیشونیش ریخته بود؛لو رو وادار میکرد ساعت ها تماشاش کنه .البته که لو نگاه کردن به سهون رو به یه وقت دیگه ای موکول کرده بود . باورش نمیشد سهون هنوز خوابه! اون حمام رفته بود؛با وجود نا بلد بودنش یه صبحانه آماده کرده بود و حتی از عمد سر و صدای زیادی میکرد تا شاید سهون بیدار بشه ،ولی انگار اون آلفا زیادی خسته بود .هر از گاهی خودش رو بیشتر بین ملافه ها فرو میبرد و انگار که یه چیز ترشی داره میخوره، لباش رو تکون میداد.
+سلام.
سهون صندلی چوبی رو عقب کشید و خودش رو روی اون انداخت . لو نیم نگاهی به موهای آشفته و صورت خواب آلود سهون کرد . دوست پسرش همونطور که خمیازه میکشید ادامه داد:
+باید میاوردیش تو تخت.
لو از این همه پرو بودن پسر روبه روش خنده ای کرد و گفت :
-دفعه بعدی .
+تو خیلی رمانتیکی آجوشی.
-آه خدایا تا کی قراره اینطوری صدام کنی ؟
سهون کمی از تستش رو خورد و با بدجنسی پرسید :
+پس چی دوست داری صدات کنم ؟ بیبی خوبه؟
لوهان چشماش رو توی کاسه چرخوند و روبه روی سهون نشست .
-تا وقتی شبیه یه لاک پشت انجامش میدی نمیتونم ددی صدات کنم که!!!
سهون تستش رو توی بشقاب انداخت و ابروهاش رو توی هم کشید :
+چی ؟؟؟ لازمه یادآوری کنم کی بود دیشب میگفتت:هوناااا کافیه ... آه خدای من ...آه!
لو در حالی که سعی میکرد به جایی غیر سهون نگاه کنه غر زد :
-خیلی خوب ... بسه دیگه !
+چیه خجالت کشیدی ؟
لو دستی روی گردنش کشید و پوزخند زد :
-عمرا !!
+فکر نمیکردم جدی باشی !
لو یک تای ابروش رو بالا انداخت :
-راجع به ؟
+لخت گشتن تو خونه دوست پسرت !
-میبینی که باکسرم رو پوشیدم.
لو بی خیال گفت.
+اوه خیلی لطف کردید !
هر دو برای لحظه ای بهم خیره شدند و بعد زدند زیر خنده . همه چیز برای واقعی بودن زیادی شیرین بود .
+باید بری شرکت ؟
-اوهوم کلی کار دارم.
+ولی امروز روز تعطیله!
![](https://img.wattpad.com/cover/265071965-288-k820348.jpg)
YOU ARE READING
Dance On My Broken Wings
Fanfiction↳🌿 Genres໑ ↲ امگاورس ~ درام ~ انگست ↳🍏 Couples໑ ↲ هونهان ~ چانبک ↳🌿 Up Situation໑ ↲ چهارشنبه ↳ 🍏Summary این یه ماجراجویی ...شبیه قدم زدن توی جنگل سبز و پیدا کردن درخت سیبی که بلوط های تازه به شاخه های خشکیده اش بوسه میزنند یه ماجراجویی توی دل...