🍏PART SEVENTEEN🍏

895 291 352
                                    


هیو جین پک عمیقی به سیگار دست پیچش زد و اون رو لبه ی پنجره خاموش کرد . جین چونگ روی مبل کمی جا به جا شد؛ عکس های توی دستش رو روی میز پرت کرد .

-تصمیمتون راجع به لوهان چیه ؟

پیرزن از سر شونه اش نگاهی به پسرش انداخت .

+من بیست سال زمان صرفش نکردم که حالا بخواد دندون برای گله ی خودم تیز کنه .

روی صندلی چوبیش نشست و تکونی آرومی به صندلی داد. پلک هاش رو روی هم گذاشت و خودش رو به حرکت های گهواره ای صندلی سپرد.

+لو یه چاقو توی دستش داره و من اینو میدونم. اگه بخواد به من بزنه آماده ام که از خودم دفاع کنم؛ اگه بخواد به خودش بزنه، جلوش رو نمیگیرم .

پوزخندی زد و جوری که انگار رویای شیرینی پشت پلک های بسته اش جریان داره، گفت :

+وقتی زخمی شد سمتش میرم. زخمش رو میبنم و باز اون رو کنار خودم نگه میدارم .

جین چونگ با اخمی ناشی از دقت به مادرش خیره شد .

-چرا فقط جایگزینش نمیکنید ؟

+من میتونم بهترین دانشجو ها و بهترین نخبه ها رو برای ریاست اون شرکت انتخاب کنم ولی موضوع اصالت پسرم به علاوه لو یک شبه مدیر نشد؛ اون یازده سال تموم آموزش دید. اون تمام اسرار خانواده رو میدونه و مهره ای که بردش حتمیه. هیچ کدوم از پسر های احمقت چیزی از سیاست نمیدونن . تو قراره به زودی وارد مجلس ملی بشی و به یه پشتوانه قوی احتیاج داری. لو محبوبیت زیادی بین مردم داره . فکر کردی چرا اون دختره هرزه رو برگردوندم ؟ فقط به خاطر شایعات راجع به لو و اون رسوایی که خودش ساخت بود. لو روابط تجاری فوق العاده ای توی آسیا داره؛ اکثریت شرکت ها و برند ها فقط حاضرن شخصا با خودش کار کنند. لو یه سند مالی محکم و یه رای صد در صدی مردمی برای توئه .

جین چونگ به نقطه ای خیره بود و به حرف های مادرش فکر میکرد. پیرزن که سکوت پسرش رو دید اینبار جدی تر ادامه داد :

+لو نمیتونه از این خانواده جدا بشه حتی اگه بتونه هم من و تو نباید بذاریم جین؛ میفهمی ؟ لو خیلی هم تمیز بازی نمیکنه فقط کافیه اسناد محرمانه ای که بین لو و سازمان دارو و بازرگانی امضا شده رو یه نگاه بندازی. اون پسر شاید عرضه ای توی زندگی و احساساتش نداشته باشه ولی به سیاست و کارش که میرسه یه گرگی که هزار تا آهو زیر پنجه هاش جون میدن.

جین چونگ بی حرف از جاش بلند شد. قبل از اینکه از اتاق بیرون بره هیو جین آخرین جمله اش رو هم گفت :

+تو هیچ وقت براش یه پدر نبودی پس نذار احساسات بیهوده مرددت کنه .

جین چونگ تعظیمی به مادرش کرد و از اتاق بیرون رفت. ایسول با چشم های اشکی و لب هایی که از اضطراب میلرزید بهش نگاه میکرد .

Dance On My Broken WingsWhere stories live. Discover now