🍏PART FOURTEEN🍏

883 294 157
                                    

کریس سعی میکرد خودش رو به قدم های تند شده لوهان برسونه .

-ببین لو فقط سعی کن باهاش کنار بیای تو الان تو شرایطی نیستی که بخوای واسشون شرط تعیین کنی .

+ اگه از همین اول کار بهشون سواری بدم تا آخرش فکر میکنن خر زحمت کششونم . پیرمردای خرفت چرا نمیشینن تو خونه و فقط با کون لخت هرزه هاشون نمیزنن ؟

کریس یه قدم از لوهان فاصله گرفت . از وقتی پای لو به چین رسیده بود و کریس به فرودگاه برای استقبالش رفته بود لوهان روی آخرین درجه ی سگ اخلاقی بود . اولش فکر میکرد شاید به خاطر پروازشه ولی لو بعد از یک هفته هنوزم هم به کوچکترین چیزی ایراد میگرفت ... حتی دستگیره ای که به لباسش گیر میکرد!!! هنوز داد لوهان که می گفت" اگه دستگیره درست و حسابی ندارین لازم نیست هر اشغالی رو به در ها ببیندین" توی گوشش زنگ میزد در اتاق کنفرانس با ضرب باز شد و لو بی مکث به سمت صندلی که در راس میز قرار داشت رفت .

+مشکل چیه آقایون ؟

یکی از اون ها که از بقیه مسن تر به نظر میرسید و کلاه مسخره ای روی سرش داشت که هیچ سنخیتی با کت و شلوار براقش نداشت گلویی صاف کرد و گفت :

-مشکل شما چیه آقای وانگ ؟ چند سال پیش ما رو مجبور به بستن قرارداد و همکاری با شرکت های وانگ کردید و حالا LU ؟

کریس از سر شونه نگاهی به لو کرد و تونست چشم غره ای که لوهان بهش رفته رو ببینه . لو نگاه سنگینش رو از کریس گرفت فکر میکرد اون آلفای قد بلند تونسته مشکلشون رو با این سرمایه گذار های زبون نفهم حل کنه و حالا فقط لازمه که قرارداد ها رو امضا کنند . ولی اوضاع هنوزم آشفته بود .

+قرار داد با شرکت وانگ هیچ وقت اجباری نبود . این شما بودید که برای جا کردن خودتون میون سرمایه گذار های وانگ سر و دست میشکوندید و البته که سود زیادی هم براتون داشت ! لازم پرینت حساب های خاک خورده ی چند سال پیشتون رو نشون بدم ؟ گردش مالی هر حسابتون چقدر بود ؟ اصلا شرکتتون چه حرفی برای زدن توی چین داشت ؟ آسیا که بماند .

پوشه ای رو از سوزی گرفت و بازش کرد . کاغذ های رنگی نمودار ها رو بیرون کشید .

+رشد سهامتون رو دیدین ؟ کدومتون اهمیت میداد وقتی فقط و فقط پول دریافت میکردید . کارشناس های حرفه ای برای آموزش کارمند هاتون به صورت رایگان دریافت کردید و ...کلی خدمات دیگه و حالا اظهار دارین من مجبورتون کردم ؟ در ضمن ... تجارت وانگ دیگه ارتباطی با من نداره.

پروژکتور پشت لوهان روشن شد .

+این هم رشد شرکت بعد از خروج من ازشه و این فقط مال یک بازه سی روزه اس ... ! اونچه که مسلمه اینه که من بدون شما هم میتونم انجامش بدم ... بیشتر از اینکه فکر کنید این یه فرصتی که شما به من میدین این رو در نظر داشته باشید که این فرصتی که من به شما میدم که جای اینکه مجبور بشین تا سال آینده از حساب سپرده محدودتون پول برداشت کنید و پشت در های بسته شرکت وانگ دنبال سودتون باشید بتونین یه سرمایه گذاری مطمئن رو شروع کنید .

Dance On My Broken WingsWhere stories live. Discover now